مامان شنتیاوتودلی مامان شنتیاوتودلی ۴ سالگی
مامان طاها👩‍👦 مامان طاها👩‍👦 ۳ سالگی
ده روز پیش نوشتم پدرشوهرم سکته کرده دوروز شوهرم رفت بیرجند وایساد تا بالن زدن وانژیو کردن و ما تک و تنها بودیم شرایط روحیم خوب نبود اینجا تاپیک گذاشتم چندتا عزیز اومدن گفتن ماتو گهواره فهمیدیم عروسا چقد بدجنس و کلی منو مورد عنایت قرار دادن!!! حالا اونا چندروز پیش اومدن مشهد و بستری شدن بیمارستان برای عمل قلب ...کسی حتا نمیتونه یکساعت جای من باشه
رفت و آمد وقت و بی وقت
سوهری ک قد خرید یه پنیر پول تو جیبش نیست
بچه ای که دقیقه ای ساکت نمیمونه!
ک خودم که بیحالم سرفه میکنم و حال خودمم ندارم حتا
دوروز پیش ساعت ۴ اومدن خونه استراحت کنن از بس به طاها گفتن اروم باش باحال بدم بردم ش یکساعت تمام پارک چرخیدیم
خودم تب داشتم صدام در نمی اومد
ولی حتا یه نفرحالمو نپرسید دیروز خواهرم خونه مامانم یه لحطه لرز کرده بودمامانم بااسترس بهم زنگ زده چیکار کنم و توی دوساعت انواع دمنوش و سوپ و ...خوب حامله اس اما اگه نبودم همین بود...بشدت حالم بده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم باشوهری ک اولویت ش خانواده اشه دوستاشن همه هستن جزمن!بیشتر از ده روزه ک باهاش حرف نمیزنم ینی دیگه نمیخام حرف بزنم
شرو کردم ناخودآگاه حرف زدن از بدبختی هام جلو مامان بابام بلکه دلشون بسوزه بفهمن داره ب این قلب چی میگذره و تنها جوابشون این بود ک اینا چندروز هستن تحمل کن دیگه!اینم شاهکار اول صبحی پسرم!روزمو ساخت!شاید برای بعضی ها خیلی مهم نباشه اما من ک خونم ووسایلام معمولیه و بااین اوضاع مالی هیچی نمیتونم بخرم فاجعه اس