مامان حسین🤗 مامان حسین🤗 ۱۲ ماهگی
مامان اهورا مامان اهورا ۹ ماهگی
مامان رایان 👩🏻‍🍼 مامان رایان 👩🏻‍🍼 ۱ ماهگی
چند ساعتی خاب بودم که افتادم رو دور استفراغ مامانو اومد تو اتاق قرصارو که دید فهمید
داد زد به بابام که بیا ببریمش بیمارستان من بین خواب و بیداری بودم انگار فقط تیکه تیکه یادمه
بردنم بیمارستان چند روزی بستری بودم برگشتم خونه اخلاق مامانم باهام بهتر شد گفت همینجوری که سرافکندم کردی قول بده درستو بخونی و سربلندم کنی
به مامانم قول دادم سربلندش کندم دیگه نگاه هیچ پسری نکردم کسی به چشمم نمیومد راستس بعد امیر💔
رفتم دانشگاه درسم عالی بود حواستگار داشتم ولی به مامانم قول داده بودم درسمو تموم کنم آدم موفقی بشم
ترم ۳بودم یکی از هم دانشگاهیام چند مدت اصرار داشت به دوستی من قبول نمیکردم حتی باهاش حرف نمیزدم
دست دوستام پیغام میفرستاد که فقط بهم ی ماه فرصت بده اگه ازم خوشش نیومد قول میدم دیگه مزاحمش نشم انقد اصرار کرد که آخرش قبول کردم بهش فرصت بدم اسمش فواد بود ی سال از من بزرگتر بود دو متر قد داشت ۲٠٠کیلو وزن😐😂
خلاصه تو همون یه ماه انقد این بشر بهم خوبی میکرد محبت میکرد کادو میخرید که من اصلا خجالت کشیدم بعد ی ماه بهش بگم ازت خوشم نیومده