بارداری اولم کلا از اول بارداری تا اخر بارداری..یکسره درحال کارکردن و ورجه وورجه بودم..۳۸هفته ک رفتم برا معاینه لگن..رحمم بدونه یذره درد ۵ثانت وا شده بود.دکتره وقتی معاینم کرد تو شوک بود..
برگشت گف خانم مطمعنی درد نداری گفتم اره بابا چیشده مگه.گف هیچی فقط رحمت ۵ثانت واشده، سر بچه هم قشنگ داخل واژن.
برام اورژانسی نوشت بستری شم.ولی خب چون درد نداشتم و غذام توخونه روگاز بود،برگشتم خونه😂😂قشنگ غذامو اماده کردم..لباسای شسته شدمو تا کردم..خونه رو جارو زدم تمیزکردم..تازه شبشم رابطه داشتم با شوهرم.😅صبحم ک شد ساعت ۱۰وسایلامو جمع کردم و باشوهرم رفتم بیمارستان..
ساعت ۱۱بستری شدم.تا ساعت ۲ظهر بدونه درد و امپول فشار..فقط با یکم ورزش و راه رفتن تو بیمارستان رحمم شد ۷ثانت..
ساعت ۲ امپول فشارزدن ساعت ۳ دردام شروع شد..ساعت ۵غروب هم زاییدم.
کلا دوساعت درد کشیدم😅😅
منم بارداری دومم خیلی خوب بود روز س شنبه بود رفتم معاینه لگن ۳۹ هفته گفت تا دو روز دیگ اگ دردات شروع نشد باید بستری بشی ی دارویی نوشت روغن کرچک گفت دو قاشق بخور با ماست دو قاشقم گلاب من دکترم طب سنتی هم خونده .فردا صبح چهارشنبه بود از خواب بیدار شدم داروها رو خوردم گلابم خوردم یکم خونه رومرتب کردم حاضر شدم ک پیاده برم خونه خواهرم یکی دو ایستگاه اتوبوس راه بود تقریبا نزدیک دو ساعت پیاده روی کردم تارسیدم خونه خواهرم یکم کمرم و درد گرفته بود باور نمیکردم ک داره شروع میشه. قشنگ ک دقت کردم دیدم هر بیس دقیقه هست. ب خواهرم گفتم آبجی کمرم درد میکنه گفت عیب نداره طبیعیه برام چای نبات آورد گلابم ریخته بود همین و خوردم دردام بیشتر شد ده دقیقه و نزدیک و نزدیک تر ب دکترم زنگ زدم گفت بیا مطب اگ درد زایمان بود میفرستم بیمارستان خودمم میام .دیگ ب پنج دقیقه رسید آبجیم گفت پاشو بریم خونه ساک تو برداریم بریم با ماشین خواهرم رفتیم خونه خودم ساک وبرداشتیم راه افتادیم توراه کیسه آبم پاره شد دردام ب ی دقیقه رسیده بود ب خواهرم میگفتم گاز بده تورو خدا برو بیمارستان نمیخاد بریم پیش دکترم رفتیم بیمارستان بستری شدم دردا دیگ خیلی زیاد بود ماماهه اومد گفت پاشو بریم تخت زایشگاه ی ساعت بیشتر بیمارستان نبودم ک بچم دنیا اومداصلا فرصت نکردن سرم وصل کنن دکترم ک اومد گفت کو سرمش ماماهه گفت بخدا خانم دکتر ی ساعت نمیشه اومده تازه پرونده شو درست کردیم ک زایمان کرده😂😂خلاصه دردام ب دوساعت خلاصه شد وعالی بود اصلا بخیه هم نخوردم. اینم تجریه من.
روزای آخر ک پیاده روی کنی بچه میاد توی لگن زایمان راحت تر میشه
خوب شما خدارو شکر همتون راحت بودید من آبجیم عصر کیسه ابش پاره شد که بلافاصله بردیم بیمارستان.معاینه شد .و بلافاصله دردهای خیلی بدش شرو شد تا حدی که نمیتونست نفس بکشه ولی گفتن بستری نمیکنن چون دهانه رحم کم باز شده بعد مامانم کفت این داره از درد میمیره ما که نمیدونیم چی کنیم حداقل بستریش کنین اونجا شما بهش رسیدگی کنین ما پشت در بوذیم صدای دادو بیدادشو میشنیدیم نزدیک یک روز کامل درد شدیددددد کشید دیگه مامانم میگفت این میمیره خدا حداقل بچش سالم دنیا بیاد که بعد بچش دنیا اومد با کلی بخیه.مونده به بدن .من الان خودم میخوام سز اختیاری کنم چون خواهرم میگه مرگو با چشمام دیدم میگه تا حدی بود که اگه چیزی دم دستم بود رگمو میزدم تا از درد راحت شم
خوب بود ده سال پیش با گاز مثلا بی درد بود ولی بیمارستانو گذاشتم رو سرم البته آخراش دردش زیاد بود اولش با گاز کلا درد نداشتم تا ده سانت بچه که خواست بیاد خیلی اذیت شدم ولی زود تموم شد کلا راضی بودم بعد زایمانم دیگه درد نداشتم
بنام خدا بنده🙋♀️
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.