۸ پاسخ

ابمیوه طبیعی زیاد بخور اب سیب و و دمنوش اویشن بخور و عناب و سوپ مقوی بخور ماسک بزن زیاد پیش پسرت نمون

منم سه روز همین بودم تب و لرز کشت فقط استراحت راه چاره پسرم روز اول موند خونه خواهرم شب موقع خواب اومد اونم با شوهرم خوابید من تو اتاق تنها میخوابیدم دو روز هم همسرم یکم زود میومد جاریمم زود زود میومد سر میزد غذا اینا میاورد من فقط استراحت کردم وبی خیلی ویروس بدی بود خیلی ضعیفم کرده نمیدونم چی بود زیاد سرپا نمیتونم بمونم بعد یک هفته آب لیمو عسل زیاد بخور با آب جوش

نمک قرقره کن شنیدم خیلی تاثیر داره

قرص ضد تهوع بخور منم این ویرووس کوفتیو گرفتم

ماسک بزن ب بچه ها سرایت نکنه
کباب بخور کباب گوسفندی
یا ماهیچه بذار هم پختش راحته هم خیلی مقویه
اب میوه طبیعی بخور دمنوش اویشن

بگو خواهرت، مامانت یا مامان همسرت بیان خونتون از پسرتون مراقبت کنه شما هم تو اتاق باش خواستی بیای بیزون ماسک بزن که بقیه نگیرن انشالله زودتر خوب بشی

فردا بگو خواهری مادری کسی بیاد پیشت

بگو شوهرت، فردارو مرخصی بگیره

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی😍 مامان توت فرنگی😍 ۴ سالگی
مامانا دلم گرفته. خواستم اینجا درد و دل کنم. چند وقتیه شیطنت و لجبازی پسرم خیلی زیاد شده، خیلی هم ب من وابسته اس. من افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر دارم و تحت نظر روانپزشکم و همسرم بیشتر اوقات سرکاره. جدیدا پسرم حتی نمیخواد من با تلفن هم. صحبت کنم. امروز اومدم خونه مامانم ک یکم حالم بهتر بشه،تا رسیدیم پای پسرم سر خورد و افتاد زمین و گریه کرد، منم خیلی ترسیدم. بعد خواهرم تو اتاق بود و پسرم با گریه رفت تو اتاق و ماشینشو برداشت و پرت کرد، ماشین لعنتی صاف خورد تو سر خواهرم! خواهرم برداشت ماشینای پسرمو پرت کرد و چند تا حرف بار پسرم کرد. منم گفتم خب حالا این بچه اس نمی‌فهمه تو چرا داری ماشینارو پرت میکنی و شروع کرد هر چی از دهنش در میومد و بمن گف ک بچت وحشیه و شعور نداره و هیچی یادش ندادی، منم گفتم با‌شه بذار ببینم تو بچتو چجوری تربیت میکنی،خلاصه یکی اون گف یکی من.... منم کیفمو برداشتم ک برگردم خونمون ک مامانم نذاشت، منم گریه هام بند نمیومد و ی لحظه نمیتونستم جلوی اشکمو بگیرم،خواهرم اومد تو گف چی شده، مامانم گف داره میره و این صداشو بلند کرد و گف مگه من چی گفتم! منم گفتم مگه تو حال و روز منو نمیدونی ک این رفتارو میکنی برگشت چند تا فحش هم ب همسرم داد ک دلیل حال بدت شوهر نفهمته. خلاصه دلم خیلی گرفته، تنها کسی ک باهاش درد و دل میکردم همین خواهرم بود ک اینجوری جوابمو داد! دلم خیلی گرفته، نمیدونم چیکار کنم اصلا، همینجوری اشک چشمام میاد پایین، از طرفی دلم نمیخواد پسرم ببینه، نمیخوام بفهمه من چقد آدم ضعیفیم، ولی انگار باید اونم بفهمه من چیم....