سلام عزیز
اول، بابت غم از دست دادن خواهرتون بهتون تسلیت میگم. انشاءالله هم ایشون بهشتی باشن هم خدا به شما و بقیه عزیزانش صبر بده
دوم، اگر با بچه حرف نزنید نه عقدهای میشه نه عصبی. این حرف غلطه. پس نگران سالم نبودن یچه از لحاظ روحی نباشید.
سوم، چند تا پیشنهاد دارم بابت اینکه چی به بچه بگید
از همه بهتر، مجموعه کتاب «طعم شیرین خدا» رو بخرید و بشینید بلند بلند هم برای خودتون بخونید هم برای بچه. به شدت حالتون رو میتونه خوب بکنه اگه خدا بخواد
بعد، کتابهای شعر برای کودکان دو سه ساله تو بازار هست میتونید اونا رو بخرید براش بخونید. یا کتابهای داستان.
مورد بعدی، صرفا کارهایی که در طول روز میکنید رو گزارش کنید. الان دارم میرم فلان غذا رو بار بذارم، الان منتظر بابایی نشستیم، الان داریم میریم خونه مامانجون، الان میریم بازار فلان چیز بخریم، الان بریم سبزی پاک کنیم، بریم یه کتاب بخونیم و...
احساسات و افکارتون رو بلند بیان کنید، خصوصا مثبتها
این سبزیها چقدر تازهان
هوا چقدر امروز قشنگه، پیادهروی خیلی میچسبه
نخودمون تموم شده مامان، چی درست کنیم امروز؟
میدونستی مامان و بابا خیلی همدیگه رو دوست دارن؟ تو خیلی خوشبختی عزیزم
میتونید آموختههاتون رو حین کارهای خونه مثل ظرف شستن براش توضیح بدید
مثلا بگید تو این دنیا به هیچکس دل نبند جز خدا
ما وظیفه داریم به آدمای دور و برمون کمک کنیم
ما موظفیم وظیفمون رو انجام بدیم، نتیجه دست خداست
پشیمونی از گذشته هیچ فایدهای نداره
منم ازوقتی حامله شدم عذاب ودرد مشکل نموند ریخت توسرم روز شبم باگریه غصه گذشت الان همش میگم بچم میخاد چی بشه بااین همه غصه خوردن خودم عصبی شدم افسرده همش دوست دارم گریه کنم
عزیزم خدا رحمت کنه خواهرتو غم عزیز خیلی سخته 😞ولی تو الان در مقابل اون بچه مسوولی کاری نداره فکر کن الان یک بچه بزرگه که جلوت نشسته و میخوای باهاش درد و دل کنی هرچی تو دلته بهش بگو اون الان بعد خدا تنها گوش شنوایی هست که نه قضاوتت میکنه نه نصیحت فقط گوش میده به آینده فکر کن به روزهای خوب و خوشی که قرار باهم داشته باشید موسیقی ملایم یا صدای دریا و رودخونه و جنگل بزار هم خودت آروم میشی هم بچه ،دست راستت رو بزار رو شکمت سوره والعصر بخون باصدای بلند روزی چندین مرتبه میدونم خیلی سخته ولی همش با خودت تکرارکن من میتونم من قوی هستم …
من سر بچه اولم از صبح بیدار میشدم باهاش حرف میزدم شعر و لالایی میخوندم بچمم کولرم رفلاکس داشت و بداخلاق بود پس ربطی نداره
سر این خیلی کم حرف میزنم باهاش نمیدونم چه تاثیری داشته باشه چون کل وقتمو با پسر بزرگم میگذرونم
عزیزم الهی زودتر حال روحیت خوب بشه
منم سختی کشیدم هم از لحاظ جسمی هم روحی ۲۰روزه برادرم بیمارستان بستریه خدارو شکر الان حالش خوبه ولی دور از جونش خیلی وضعش وخیم بود و از مرگ برگشت
ماها ک بارداریم و این شرایط برامون پیش میاد خیلی گناه داریم
منم زیاد نمیتونم با بچم حرف بزنم ینی نمیدونم چیا باید بهش بگم ولی همش نازش میکنم یا بعضی وقتا مث یه دوست باهاش درد و دل میکنم توام باهاش حرف بزن از خودت بگو از خواهرت براش بگو اینطوری خودتم اروم میشی
ولی فک نکنم کولیک بچه و اروم بودنش ربطی ب حرف زدن مادر با بچه داشته باشه حرف زدن زیاد مادر با بچه باعث میشه بچه بعد تولد صدای مادرشو بین بقیه صداها تشخیص بده و با اون صدا اروم بشه همین
دست بذار رو دلت زیاد قرآن بخون و شعر بخون اهنگ های آروم بخش بذار بعد کم کم خودت شروع کن به حرف زدن همه چیو براش تعریف کن حتی کارهای ساده ای که انجام دادی و بهش بگو تو دختر یا پسر آروم منی هرچیزی که دوس داری باشه بهش بگو هست و اونجوری صداش بزن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.