شوهرم یه عالمه چیز میز خریده بود این وحشیا گذاشته بودن بالا سرم نمیتونستم از درد اصن بردارم بخورم
تشنه م بود میگفتم دهنم خشک ترو خدا اب و بهم بدین
نمیدادن
بعد میگه پاشو بیا اینجا اینا رو امضا کن میگم نمیتونم بخدا دارم میمیرم ب زور پا شدم رفتم امضا زدم یهو یه درد شدید پیچید تو شکمم نشستم زمین پرستاره همین جوری نگام میکرد
درده ک ول کرد پا شدم خودم رفتم تو جام
خودم پا شدم رفتم دستشویی اب گرم گرفتم روی خودم ولی انقدر شدید بود دردام هیچ فایده ای نداشت دیگه معاینه کرد زنگ زد دکتر اومد دکتر که اومد هی دستشو میکرد توم میگفت زور بزن زور بزن منم کم نمیزاشتم میگفت افرین خیلی زورت خوبه..بعد هی ول میکرد میرفت گم و گور میشد…باز میومد میگفت در چ حالی زور بزن فلان بعد دستشو میکرد تو میگفت دردت اوج گرفت زور بزن بعد گفت موهاش و دارم میبینم بعد چند لحظه بردنم اتاق عمل
ادامه...

۲ پاسخ

🥺🥺🥺🥺

دقیقا برای منم معاینه میکردن ینی خودم داد میزدم بیاین معاینه کنین ببینین چندسانتم😂😂وقتی که گفتن موهاشو داریم میبینیم انگار به من نفس دوباره دادن دیگه رفتم تو تخت زایمان زایمان کردم وایی چه روزایی گذروندم خیلی درد کشیدم

مقالات مرتبط

علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
درمان خانگی بواسیر بعد از زایمان
درمان خانگی بواسیر بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۵ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۸ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 4
دلم میخواست همش زیر اب باشم ولی دکتر صدا زد ک برم معاینه کنه منم بزور کشون کشون رفتم رو تخت معاینه کرد گفت شیش سانته منم اکسیژن بهم وصل بود ..هی بین دردا خابم میبرد درحد ی دیقه بعد باز دردم میومد.. خلاصه ک دکتر بعد ده دیقه ی رب اومد دید خیلی دردم زیاده معاینه کرد چشاش گرد شد گفت شده نه سانت ماما همراهم گفت الان دیگه دردت گرفت فقط دستتو بزار زیر رونات و زور بزن منم همینکارو میکردم هی میگفت دارم موهاشو میبینم بعد پنج دیقه یهو گفت نه نه نه زور نزن دیگه اصلا زور نزن..پرستارا بدو بدو ویلچر رو اوردن
مامان تیام❤‍🔥 مامان تیام❤‍🔥 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
ماما همرامم گفتش تا پنج سانت نشی بستری نشی نمیام به مامانم گفتم خسته شدم به شدتم خوابم میومد زنگ بزن به ماما بگو یه کاری کن ماما گفت میتونین بیاین مطبم تا تحریکش کنم رفتم مطب تحریکم کرد کمتر از دو سه دقیقه شدم 7 سانت یه سوزن مولتی ویتامین زد بهم تا قدرت زور پیدا کنم با هم اومدیم بیمارستان دیگه بستری شدم امپول فشار زد تو سرمم دردام بیشتر شد میگرفت ول میشد تحمل داشتم ولی کمتر جوری که میشستم کف زمین یه تحریک دیگه کرد شدم هشت سانت بعد نه سانت بعدم فول پشت هم با دردام که شروع میشد تحریک میکرد فول که شدم هی با هر دردی کامل دهانه رحمم تحریک میکرد میگفت زور بزن دردام که میومد دیگه زورم باهاش بود خیلی خوب نفس عمیق میکشیدمو زور میزدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی پارت دوم



منم هرموقه درد داشتم زور میدادم دو زور اول رو اشتباه میزدم بهم گفت جوری زور بده به مقعدت فشار بیار دقیقا مثله پی پی کردن😅چندتا زور دادم گفت افرین زور بده خیلی تشویقم میکرد دانشجو هم بود اونا خیلی کمکم کردن اگه اونا نبودن نمیدونستم چکار کنم بعد بهم گفت برو دستشویی اگه احساس مدفوع کردی زور بده منم پا شدم رفتم زور میدادم دختره که دانشجو بود رو کمر و شکمم اب گرم میگرفت خیلی خوب دردارو کمتر میکرد دو یا سه بار زور دادم گفت بیارینش رو تخت منم رفتم اینجا دیگه خسته شدم ولی ادامه دادم و زور میدادم بهم گفت افرین موهاش معلوم شد زور بده منم خوشحال شدم و با انرژی زیاااااد زور میدادم ..... ولی باید بلد باشید چجوری زور بدین اگه بلد نیستین خیلی اذیت میشین.... و اینجا بود که برش زد منو اما هیچی حس نکردم نه دردی داشت نه چیزی و سرش بیرون اومد و زور اخرو دادم و دخترم به دنیا اومد ساعت ۵بعد از ظهر😍ادامه دارد...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ویهان مامان ویهان روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی ( پارت پنجم)
هر لحظه بالا می آوردم از درد ولی چیزی نخورده بودم فقط زرد آب بود
تو وان دراز کشیده بودم شماره مامانمم رو ازم گرفت جواب نداد و دوباره شماره بابام
مامانم جواب داد بهش گفت بیاد پیشم مامانمم اومد بالا سرم و من همش ناله میکردم نمی‌دونم اون لحظه ها خدا چه قدرتی بهم داده بود که می‌تونستم تحمل کنم من همینجور دراز کشیده بودم و درد ها بیشتر بیشتر میشدن مامانمم تحمل نکرد گفت من میرم بیرون بلندم کردن بردن دوباره اتاق درد و یه ماسک برام آورد زد گفت نفس های عمیق بکش شروع کردم هر نفسی میکشیدم انگار تو این دنیا نبودم نمی‌دونم حس میکردم حالت اغما دارم یهو نفس کشیدن یادم رفت اومد بلند بلند گفت نفس بکش نفس بکش و من به سختی دوباره نفس کشیدم هر دردی داشتم فقط و فقط نفس عمیق میکشیدم و همراه باهاش ناله از درد اومدن بالا سرم گفت خوابت گرفته گفتم آره و بهم گفت همراه درد بعدی زور بزن و زور زدم می‌گفت خیلی خوبه فقط فکر کن میخای مدفوع کنی به مقعد زور بزن دست برد داخل جیغ میزدم اون لحظه یه درد شدید داشت می‌گفت زور بزن سرش رو میبینم دوتا نمی‌دونم چنتا زور بود ول کردم گفت باز رفت بالا
بلندم کردن سمت اتاق زایمان اونجا می‌گفت زور بزن از درد داشتم کم می آوردم ولی گفتم تحمل میکنم می‌گفت هر چی زور نزنی بچه سخت تر و دیرتر میاد همراه با نفس و درد زور میزدم اونا هم با آرنج میزدن بالا شکمم که بچه بیاد پایین
بعد از چند دقیقه بود نمی‌دونم گفت سرش رو دیدم زور بزن زور بزن و گفت ده دقیقه دیگه میاد و شماره همسرم رو گرفت و چند بار اشتباه گفتم تا آخر درست گفتم و زنگ زد همون لحظه ها و دردها داشت میگفت بچه اومد و من فقط برام سلامتش مهم بود
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نوهان❤ مامان نوهان❤ ۵ ماهگی
پارت ۴
رفت و کلا ولم کرد تو اتاق. دردام زیاد بود باز صداش کردم.. اومد گفت چیه.. من دیگه کارب ازم برنمیاد نوار قلبتم ک داریم میگیریم چته؟! گفتم درد دارم گفت دارب زایمان میکنی معلومه ک درد داری و باز معاینم کرد هشت سانت بودم(در حین معاینه دردم اومد خاستم دسشو بگیرم گفت دستمو نگیر یا تختو بگیر یا پاهاتو!) بعد معاینه زیر لب گفت چه وخت فول شدن بود اخه😐گفت یه بیمار هشت سانتی دیگه هم دارم تو زور بزن هر وخت حس کردی بچه داره میاد صدام بزن😐خلاصه هی زور هی زور.. کسی نیومد سراغم خودم صدا زدم یکی اومد گفت چته😐چقد ادا میای😐دهنتو ببند و زور بزن😐حس کن یبوست گرفتی و داری زور میزنی پاهاتو ببر داخل شکمت سرتو بیار پایین زور بزن این زورایی ک داری میزنی به درد نمیخوره و باز در کمال ناباوری رفت بیرون😐
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فسقل خان👶🫀 مامان فسقل خان👶🫀 ۹ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ²
رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم تقریبا ساعت ده شده بود بی اختیاری ادراری گرفته بودم نمیرسیدم برم دسشویی
ترشح خونی هم داشتم
ساعت یک ناهار اوردن خیلی کم خورد ی هفته ایی میشد هیچی نخورده بودم اصلا انرژی نداشتم
یذره ابمیوه و کیک خوردم
اومدن سرم وصل کردن دکتر گفت بلند شو راه برو بلند شدم هی از اینور اتاق ب اونور اتاق ...
ساعت شده بود نزدیکای دو شایدم دو و نیم نمیدونم
دکتر اومد گفت اماده ایی؟ منم استرس داشتم راستش
گف اومدم کمکت کنم معاینم کرد گف عالی شدی ولی نگفت چند سانتی منم نپرسیدم دیگه تو اون وضع حواسمم نبود
گف موقعشه کیسه ابتو پاره کنم کیسه ابمو پاره کرد و یهو ی اب ب اندازه ی پارچ شایدم بیشتر با فشار ریخت و گرم بود اولش اروم میکرد ولی بعد انقباضا شروع شدن
گف هر موقعه درد خوب گرفتت زور بزن
منم موقعه دردا ک شکمم سفت میشد زور میزدم
حتی بعضی موقعه ها دست خودم نبود فشار میومد بهم زور میزدم
(مثل ی دسشویی بزرگ بود دقیقا همون حسه 😫😂)
من زور میزدم دکتر هم با دستش هی فشار میداد رو به پایین رحممو باز میکرد یهو گفت دارم موهاشو میبینم زور بزن
پرستارو صدا کرد
اومد بالای شکممو فشار میداد نفسم داشت میگرفت
هی فشار میداد تپ تپ
منم زور میزدم
دکتر بی حسی زد و یذره پاره کرد
هی میگفت زور بزن بچه بد جاییه من دیگه انرژی نداشتم پرستار هی فشار میداد
منم کمی زور میزدم تا اینکه بچه رو کشید بیرون ی لحظه گذاشت رو سینم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت هشتم

ده ثانیه درد خیلی شدید میومد سراغم باز در حد یک دقیقه درد نداشتم اون یک دقیقه رو از شدن خواب بیهوش میشدم و با درد بعدی از خواب میپریدم اینجا دیگه ماما رو اذیت مردم و همکاری نمی‌کردم میگفتم تو رو خدا بذار فقط بخوابم نمی‌خوام زایمان کنم دیر نمیشه🤣 با درد که پا میشدم دیگه گریه ام در اومد هم از درد هم از اینکه نمیذاشت بخوابم... بخوام دقیق بگم وحشتناک ترین تایم دردها ۷ سانت تا ۱۰ سانته..‌. یه دختر دیگه که همزمان با من بود ماما همراه نداشت طفلک خیلی داشت اذیت میشد التماس میکرد یکی بیاد ماساژش بده ولی هیچکی طرفش نمی‌رفت میگفتن به ما چه دردات و بکش تا وقتت بشه اما من جیغ بیهوده نمیکشیدم
تا فکر کنم شدم ده سانت که دیگه گفت زور زدن و شروع کن آماده بودم ولی سر بچم عقب بود می‌گفت اینجا به بعد فقط به خودت بستگی داره خوب زور بزن وقتی دردت میگیره وقتی درد نداری فقط نفس بکش منم خوابم میومد شدید اصلا نمی‌تونستم زور بزنم و می‌گفت از زورات اصلا راضی نیستم و بچه ات و داری اذیت میکنی از کی کیسه پاره شده و بچت تو خشکی باید زور بزنی
بدجور احساس مدفوع داشتم میگفتم بهش می‌گفت اشکال ندارم تو زورت و بزن مدفوعت باید بیاد پشت سر اونا بچه اومده دیگه گلاب به روتون خرابکاری زیاد کردم رودهام‌ پر بود اما اونقدر درد زیاد بود که دیگه خجالت اینا حالیم نبود
زور زدنا هم خیلی وحشتناکی بچه ها چشمام از حدقه در میومد هر کی رد میشد می‌گفت اوه چقدر عرق کرده هی می‌پرسیدم سر بچه رو می‌بینی می‌گفت نه هنوز زور بزن داره دیر میشه
می‌گفت حالت سجده شو زور بزن یا حالت دستشویی بشین رو تخت سر بچه زود میاد ولی اصلا قابل انجام نبود می‌گفتم فقط بذارید دراز بکشم
سخت ترین دقایق سپری شد
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان ارسلان🤎 مامان ارسلان🤎 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴

همینجوری افتاده بودم رو تخت عین جنازه داشتم درد میکشیدم زیرم خیس و خونی که دیدم شوهرم اومد تو اتاق عین چیییی خوشحال شده بودم بنده خدا حالو روزمو دید فقط دستمو گرفته بود و قوت قلب میداد قربون صدقه میرفت بوسم میکرد ، بعد دکتر بعد از اینکه شوهرم اومد گفت برو بشین دستشویی تا میتونییییی زور بزن فقط شوهرم جلو در دستشویی وایساده بود سرممو نگه داشته بود منم فقط زور میزدم مثل اینکه یبوست داشته باشی فقط زور بزنی ، بین اون زورایی که میزدم ببخشید همینجوری مدفوع میکردم شکمم قشنگ خالی شد اونجا ، حالا از شوهرمم دارم خجالت میکشم میگم تروخدا برو بیرون درو ببند خجالت میکشم 😂بنده خدا یه دستش تو دستشویی مونده بود سرمو نگه داشته بود 🤣🤣🤣 خلاصه هیچی دکتر گفت بیا بخواب رو تخت ، خوابیدم دکتر میگفت از اینجا به بعد فقط به خودت بستگی داره میتونی ۱۰ دیقه دیگه بدنیا بیاریش و میتونی ۲ ساعت دیگه بدنیا بیاریش پس قشنگگگگ زور بزن هر وقت دردت گرفت زور بزن آروم شدی استراحت کن
مامان هانا مامان هانا ۳ ماهگی
تجربه زایمان 5
دیگه آمپول فشاری ک زده بود و قطع کرد و رفت، ماما همراهم گفت تو زور بزن وقتی سرش بیاد دیگه نمیتونن کاری کنن مجبورن بگیرن، ولی چون آمپول و قطع کرده بود من دردام در حدی نبود ک بتونم زور محکم بزنم، از خستگی و بی‌حالی و بی خوابی داشتم بیهوش میشدم و گریه میکردم ب ماما میگفتم توروقران ی کاری کن من میمیرم آخرش، اونم بیچاره حرصش گرفته بود و کاری نمیتونست بکنه، دیگه کلا افتادم رو تخت و ن میتونستم زور بزنم ن میشد نزنم هر انقباضی ک میگرفتم زور میزدم ولی اصلا اون زور هیچ کاری نمی‌کرد ماما میگفت هیچ فایده ای نداره زور زدنات، بالاخره ساعت 7وربع شد و شیفت عوض شد یهو هرچی دکتر و پرستار بود اومد تو اتاق و هی میگفتن زور بزن زور بزن منم ک دیگه توانی نداشتم، از همه وجود زور میزدم ولی اونا میگفتن چرا زور نمیزنی هنوزم تو هنگام مگه بقیه چطوری زور میزنن ک زورای من در برابر اونا هیچی نبود😂چام بسته بود یهو چشام و وا کردم دیدم دکتر لباسای مخصوص پوشیده و قیچی دستشه یکیم اومده بود بالا سرم نمیدونستم واسه چی، چشام و بستم زور بزنم یهو دیدم اونی ک بالا سرمه شکمم و فشار میده ک بچه بیاد بیرون، واقعا درد آور ترین لحظش بود دیگه منی ک تا اون لحظه جیغ نزده بودم جیغم بلند شد دکترم ک میگفت جیغ نزن زور بزن و یهو با قیچی پاره کرد، بعد چند دقیقه دکتر گفت نمیخاد زور بزنی بسه چشام و وا کردم دیدم بچم و گذاشتم رو سینم🥹🥹🥹همه دردام تموم شد همون لحظه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آریا🩵 مامان آریا🩵 ۷ ماهگی
تجربه زایمان
دو روزی بود دردای نامنظمی داشتم رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت سه سانت بازه گفت میخوای بری ۱ ساعت پیاده روی بعد بیای منم گفته اره یک دفعه نظرش عوض شد منو نگه داشت تشکیل پرونده دادیم رفتم توی اتاق که دو نفر دیگه هم بودن به من سرم وصل کرد امپول فشار زد بع پنج دقیقه دردام شروع شد یه جوری که خیلی دیر ول می‌کرد زود دهانه رحمم باز شد منو بردن روی تخت زایمان خیلی دردام شدید شده بود ماما میگفت هروقت حس زور داشتی زور بزن منم هرچی زور میزدم میگفت زود به درد نمیخوره میخواد بیاد بیرون که تو ول میکنی زورو خب خسته میشدم دکترم آمد بالای سرم معاینه کرد گفت نمیتونه طبیعی زایمان کنه که بعد نیم ساعت منو بردن اتاق عمل دولا رفتم روی تخت نشستم بی‌حسی از کمر زد پاهام داغ شد دردام آروم شد نیم ساعت بعد پسرم دنیا آمد و مادر شدن سخت ترین کار دنیا ست🥱
باید بگم سزارین دردش خیلی کمتر از طبیعی هست
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۸ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 5
من نمی‌تونستم زور نزنم ولی باز جلو خودمو خیلی گرفتم ماما می‌گفت زور بزنی بچه میفته زمین یکم تحمل کن منم بزور دراز کش رفتم روی ویلچر و رفتیم اتاق زایمان دکتر اومد دستکش اینا دستش کرد و بقیه هی میگفتن زور نزنیااا اصلا زور نزن منم یذرع پاهامو جمع کردم ک زور نزنم بعد دکتر اومد گف حالا زور بزن منم با تمام زوری ک داشتم فشار آوردم ب خودم و با همون زور اول بچه دنیا اومد..🥺
اینم بگم همون لحظه ک حس کردم یکم از سر بچه داره میاد بیرون با تیغ برش زدن بدون بی حسی ولی زیاد حسش نکردم یعنی در کنار دردی ک داشتم اصلا اون چیزی نبود..
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان غزل😍🥰 مامان غزل😍🥰 ۲ ماهگی
پارت چهار
سریع من گذاشتن روی تخت زایمان وسایل اماده کردن حس زور بهم دس میده گفتن دردت گرفت زور بزن من هی دردم گرفت زور میزدم نمیاد گیر کرد گفت زورت فایده نداره جای سرم خراب شده یکی اون داره بهم امپول میزنه یکی هم رو باسنم امپول انتی بیوتیک زد شنیدم گفت انتی بیوتیک زدم بهش گفتم برای چی گفت برا بچه عفونت نگیره هی دردمیگیرم زور زدم دختر بچه هم میترسید زورمیزنه داد بی داد راه انداختیم من اون دختر به من‌میگن زور بزن سر بچه معلومه به اون میگن زور بزن سر بچه داره میاد وضع بدی بود خیلی وحشناک هی زور محکم میادم چهار پرستاربالا سرم بود پرستارا میگن دستمو فشار بده زور بزن دستاشون فشار دادم زور میزنم نیس بچه نمیخواد داشتم ناامید میشدم ک دکتر برش زد گفت الان زور بزن با دردات منم اسم فاطمه زهرا دادزدم اسم شوهرم داد زدم ک سربچه اومد نزدیکتر شد گفت افرین همین جوری ادامه بده بعد صدا گریه بچه اومدتا دیدم دختر بغل دستم زایید من موندم🤦‍♀️🥺😣
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دلارام و مهراد مامان دلارام و مهراد ۳ ماهگی
پاشدم پد گذاشتم سرفع کردم دیدم اب خارج میشد. رفتم دوش گرفتم اومدم رفتم بیمارستان ماماهم قبلش زنگ زدم اومد چهارسانت بودم بستری شدم رفتم رو توپ دردم داشتم ولی شدید زیاد نبود با تتفس اروم میکردم خودمو ساعت نه دیگ شدید شد داد بیداد میکردم انقد جیغ میکشیدم ساعتی یبارم معایتم میکرد میگفت پیشرفتد خوبه ساعت نه دیگ هفت سانت بودم ماما معاینم کرد گفت هر وقت من گفتم زور بزن میخام کمکت کنم ک دهانه رحمت بیشتر باز بشه. منم باش همکاری کردم البته ب سختیییی بعد ورزش بهم داد اسکات اینا ساعت ده گفت برو روتخت دوباره ی معاینه و زور گفت فولی همه اومدن برا زایمان . قسمت سختش همینجا بود سر بچم بزرگ بود هی زور میزدم نیم ساعت زور زدم تا اخرش مهرادم اومد ساعت ن ده نیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آیهان🩵 مامان آیهان🩵 ۳ ماهگی
#تجربه زایمان 5
ناگفته نماند ک قبل اومدن ماماهمراه مامان خودم اومد پیشم ک باعث شد کلی انرژی بگیرم ولی همچنان میگم ب شدت درد داشتم
خلاصه ساعت 6 هی دکتر اومد معاینه معاینه و من از درد میمردم میگف زور بزن تا اینکه یهو گف برو دستشویی بیا بچه داره میاد اومدم نیم ساعت شد هی من زور هی دکتر معاینه تا برش و اومدن بچه
بچه رو‌ک گذاشت رو شکمم همش منتظر بودم دردام تموم شه تا هی فشار میدادن ک جفت بیاد و باز درد بچمم گریه نکرد استرس گرفتم تا چند دیقه بهش اکسیژن دادن حالش خوب شد
دکتر ک بخیه زد باز معاینه کرد ک خیلی بد بود
خلاصه بعد جمع کردن کثافت کاریا مامانم اومد و بعد دوساعت رفتم تو بخش…
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر