واقعا به ستوه اومدم
پسرم عادت کرده دقیقا پنج دقیقه نیم ساعت ب غذا مونده میگه شیر کیک میخام نداریم و نمیشه هم تو سرش نمیشه ی شب دقیق پنج مین ب غذا گفت شیر میخوام بهش ندادیم یکربع شدید گریه کرد سه بار بالا اورد شبشم کلا بالا اورد روز بعدش چهار پنج بار بالا اورد قهر کرد با ما الانم امشبم همون کار و کرد بهش گفتم الان وقته شامه گوش نداد کیک و شیر خورد الانم هیچی شام نخورد بگین من چیکار کنم

نهایتش سه روز گریه کنه چهار روز گریه کنه وقتی ببینه مقاومت میکنی حرف حرف خودته خودش کنار میاد باهات
لج داره میکنه ولی شما نده بهش بگو شیر و کیک فقط واس عصرونه هستش تا یاد بگیره تایم غذا رو

خب شاید گشنش میشه عزیزم زودتر غذا بخورین یا یکم برای بچه بریز بخوره

به حرفش گوش نده
یاد گرفته با اینکار حرفشو به کرسی بشونه
نباید کوتاه بیای، یه مدت ببینه نمیتونه زور بگه فراموشش میشه

ای بابا اینا چرا اینقد لجباز و یه دنده هستن اخع

پسر من ی لجبازیه که خدا میدونهههه، وقتی لج میکنه برا چیزی میگم بیا بریم باهم بیاریم بعد میبرم همه جا رو. نشون میدم میگم اه کی بردش نیست، بابا تو. نمیدونی و بعد میگم اه عرفان عمو تو فیلم رو دیدی سرشو ب چیزی گرم میکنم بعد میوه یا غذاشو میدم کم کم، بیشتر وقتا موفق میشم گاهی هم انقدر گریه میکنه تا بدمش

وقتی میگه میخوام نگو نداریم یه الان وقتش نیس
سرشو با یه چیز ک خیلی دوس داره گرم کن تا غذاشو بدی

شانس رو زودتر آماده کن ،همیشه مثلاً ۹ بهش غذا میدید ۸ بده تا گرسنش نشه که به فکر شیر بیوفته