۷ پاسخ

نوش جونش
اره واقعا منم همه تلاشم اینه یکم قوی بشه وگرنه چاقی و لاغریش برام مهم نیس

والا من همیشه جدا میپزم چه اشکالی داره مهم بچست که غذا بخوره البته بعضی غذاهای سفزه هم میدم

جوییدن رو بلده؟

من فقط ناهار غذای خودمون رو میخوره شام براش میپزم همیشه

من همیشه غذای جدا میزارم براش
مگه اینکه ابگوشت سوپ یا خورشت داشته باشیم
حالا خورشتم باید با گوشت کوب له کنم وگرنه نمیخوره

من گوشی و تی وی نمیدم ولی خیلی وقتا غذای نهال جداس چون نمیخوره غذاهای مارو یا کم میخوره مجبورم مابینش براش غذاهای مناسب و‌ مقوی بپزم چاره نیس

نوش جونش منم میخوام از همین روش استفاده کنم
دو روزه لب ب هیچی جز آب نمیزنه🥲
الانم ک سرما خورده میخوام جون بگیره یکم

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ سالگی
دارم این وقت شب به اسن فکر میکنم که چقد بیجا حساس بودم به همه چیز پسرم
وقای بدنیا اومد تا دو ماه درگیر خوابش بودم تا باید به موقع بخوابه و رشد کنه بعد تا ۶ ماهگی به فکر شیر نخوردنش بودم یعنی هلاک شدم اون وقتا اصلا شیر نمیخورد بعد تا تولدش کلا درگیر غذاش بودم کلااااااااا ها
همه جوره مولتی و شیر و مکمل میگرفام پدیاشور انترامیل بی بی میل و...
تا رشد کنه کم وزن نشه تا اشتهاش باز شه غذا های مقدی بخوره همه جور سوپ میپختم هر روووووز براش سوپ های متفاوت میزاشتم کلم بروکلی کدو حلوایی عصاره قلم بلغور جو دوسر ماهیچه و......تا بلکه یکم غذا بخوره غذا بخوره و غذا بخوره...
الان که یکم فک میکنم چقد بی جا بود اون رفتارام چقد خودم و بچه رو اذیت کردم نتونستم لذت ببرم از اون روزا
بزرگ شد رشد کرد هیچی هم از اون همه تلاش من یادش نمیمونه
سعی کنیم فقط لحظه های شاد برا خودمون بسازیم تا بعد ها افسوس نخوریم
منو همسرم خیلی حساس بودیم خب اونجاش خوبه که تقویتش کردیم از بچگی همیشه چیزای مفید خورد پسرم سیستم ایمنیش خدارو شکر خیلی قویه ولی میشد اون کارارو بدون استرس هم کرد من واقعا هلاک شدم
جوری که اسم بچه دوم برا یکی دیگه هم میاد تنم میلرزه یعنی تحمل تکرار اون روزا و دغدغه ها رو ندارم