۲۵ پاسخ

عزیزم منم همینم بخدا
حتی تا سر کوچه هم میخوام برم مجبورم کوچولومو با خودم ببرم
بازار
خرید
دکتر
همه اینا هم واسه من سخته هم خود دردونم
عصبی میشم
کلافه میشم
واکسن میزنه خودمم
مریض میشه خودمم
مریض میشم بازم خودمم
سالمیم خودمم
شادم خودمم
ناراحتم خودم
میبینی تجربه همه این حس ها وقتی تنهایی خیلی داغونت میکنه
وقتی میبینم بقیه خانوادشون کمکشونن اشک تو چشمام جمع میشه
چون تنهایی فقط و فقط مختص خداس
ما از پسش بر نمیایم

اما خب چاره ای هم نیس
میگذره این روزا هم
میگذره و میرسه روزی که دخترکم بزرگ میشه
اونوقت افتخار میکنه به مادرش
میرسه روزی ک سرشو بالا بگیره و با من قدم بزنه
ازش جبران کردن نمیخوام
چون مادر شدن انتخاب من بود و فقط وظیفمو انجام دادم در قبال تصمیمم

فقط میخوام که همیشه شاد باشه
همین

من همه ی اینکاراروک گفتی تنهاانجام میدم ولی دیگه توان برام نمیمونه خصوصاوقتی ک باهمه ی وجود تلاشموکردم همسرم نمیبینه همیشه ازم طلبکاره

منمممم ینی متنفرم از ریخت شوهرم

دست تنها بچه بزرگ کردن خیییلی سخته
خدا قوت بهمون

من دوتا بچه دارم
شبا دیگه توانم تموم میشه و صدا قشنگم میاد بالا و داد و هوارم شروع میشه🤣
خانوادم ۸۰۰ کیلومتر ازم فاصله دارن.
هیچکس رو ندارم اینجا.
کلا دیگه از مرز افسردگی و ضعف اعصاب رد کردم و با سرعت دارم سمت جنون میرم

سلام عزیزم
تنهایی واقعا سخته خیلی اینکه برای انجام دادن کارای شخصی هم زمان نداری دوس داری در روز یه زمان کوتاهی برای خودت باشی اما نمیشه
من اینو همش با خودم میگم این روزا میگذرن گرچه سخت اما تموم میشن باور کن
همه تلاشای تو رو هم دخترت درک میکنه و هم خدا میبینه عزیزم
هوا که یکم گرم بشه اگه میتونی با کوچولو خانم برید بیرون

عزیزم تقریبا اکثرمون عین همیم بخدا من سرما خوردم از بدن درد دیروز خواستم یکم بخوابم دراز بکشم ینی کل خونمو افتضاح کرد لباسارو همه ریخته بود وسط خونه ده بار شیشه شیرشو پرت کرد سمت تلوزیون گفتم الانه ک بشکنه تلوزیون واقعا منم نشستم گریه کردم دیروز بعد ک گریم گرفته بود اومد با شیشه شیرش کوبید رو سرم😑😑

سلام عزیزم خوبی
مامان دلوینم .‌اکانت قبلیم برا همیشه مسدود شد
میشه بهم درخواست بدی♥️

خیلییی سخته

آره عزیزم من قبل اززایمانم درس میخوندم الان آرزوبدلم ک درس بخونم

دیگ هرجای تفریحی نمیتونم برم
هرمهمونی عروسی نمیتونم برم اگه برم واویلاس

بخوام باخودش برم بیرون جوری اعصابموبهم میریزه ک اشکم درمیاد

ولی خیلی شیرینه این سختی ها

ایشالا خدا بهت سلامتی بده
منم تنهام شهر غریب با دو تا بچه
خدا همه مادرا برای بچه هاشون حفظ کنه هیشکی مادر خود ادم نمیشه
حق داری خسته باشی همه خسته ایم ایشالا بزرگ میشن خستگی ما در میاد

من دوتارو دارم بزرگ میکنم

هییی خاهر منم همینم بخدا
الان دندون خراب دارم اما همش میگم کاش فعلا درد نگیره چون کسیو ندارم بچم پیشش باش برم دندونپزشکی ام ک کارت با یه جلسه راه نمیفته
بنده خدا شوهرم دکتری چیزی بخام یه موقعایی میاد از سرکاز پیش پسرم می مونه اما درکل منم فقط دارم صبوری میکنم ان شالله بچهامون بزرگتر شن اوضاع بهترشه

عزیزم. منم همین طوریم دست تنها بچم رو دارم بزرگ میکنم شوهرم ۵ صبح میره سرکار ۹ شب میاد تازه با این اوصاف شاغل هم هستم گاهی روزا مجبورم بچمم با خودم ببرم سر کار فک نمیکنم وضعیتت از من بدتر باشه گلم خداروشکر کن دیگه الان ب سنی رسیده ک یکم باهات تو کارا راه بیاد و اونقدر ک تو نوزادی کمک لازم داشت الان نداره

عزیزم فک میکنم همه همینیم من که خونه ی مادرمم اینجاس هم چهار تا داداشام هم خواهرام ..مگه واسه مهمونی برم خونه شون شوهرمم ساعت ۳میاد میره میخوابه تا غروب بعضی وقتا میگم پنج دیقه پیشش بذارم برم یه اتاق دیگ یه کم استراحت کنم ولی تند جواب بچه رو میده زیاد حوصلشو نداره منم دیگ بیخیال استراحت میشم...هفته پیش بعد دو سال رفتم ابرومو درست کنم سه ساعت بچه مو پیش مادرم اینا گذاشتم اونجا خیلی خوشحاله اصلا نمیدونه من هستم یانه ...بعد شوهرم برگشته میگه سه ساعت بچه رو تنها گذاشتی اینقد حرص خوردم گفتم یعنی حق ندارم حتی چن ساعتم واس خودم باشم🙁

دقیقا حال و روز و منو گفتی .من مامانم راه دوره آبجیمم تهران خودش ۳ تا بچه داره آیا سالی یه بار برسه بیاد یا نه .خدا شاهده بعصی موقع ها کم میارم .به خود خدا گله میکنم که چرا انقدر تنهام .شوهرمم صبح میره سرکار ظهرا ناهار میاد خونه در حد نیم ساعت باز میره تا ساعتای ۹ شب .
دلم به حال پسر میسوزه همش تنهاس تو خونه 😭😭😭🥺🥺🥺

عزیزم من قبلا انقد ب خودم میرسیدم باور میکنی الان واسه خودم وقت ندارم دخترم مدام نق میزنه نمیدونم چشه یا ب دخترم میرسم یا آشپزی میکنم یا خونه مرتب میکنم منم خیلی خسته میشم باز ب خودم میگم نهایت یک سال دیگه سختته بعد اوضاع خوب میشه

ب نظرم الان مث زمان قدیم نیست که تو یه خونه چن تا خانواده بودن و کمک حال همیا بهم نزدیک بودن اکثرا دست تنهاییم من هم نه دسشویی راحت میرم نه حمام نه ب خودم میرسم یادمه بچه که بودم بابام یه خونه بزرگ داشت همه خواهر برادرام تو اون خونه با هم زندگی میکردن همه با هم همکاری داشتن

حالا اینا به کنار یکی هم بیاد بهت بگه تموم روز مفت میخوری و می‌خوابی خیلی بده من که دلم میخواد چیغ بزنم

گلم من چی بگم از صبح تا شب با دوتا بچه کوچیک یکی هفت ماهه یکی ۲۱ماهه تنهام.تو شهر غریب.سه هفته یکبار خونه مامانم میرم دو روز میمونم برمیگردم.تنهایی بچه ها رو حمام میبرم.غذا درست میکنم.میخوابونمشون بعد خودم میرم حمام
گاهی اوقات همسرم شبا زود میاد که من برم بیرون

براش تاب بگیر تو خونه نصب کن خواستی کاری انجام بدی غذا اینا بخوری دستشویی بری بزارش تو تاب ، زیادم به گریه بچه اهمیت نده 😃

عزیزم غصه نخور منم تنهام از خانوادم دورم یه دکتر بخام برم عذاب الهی میاد سراغم نمیدونم بچمو کجا بزارم یه وقتایی تا خرید بخام برم نمیدونم بچه رو کجا بزارم . تو خونه هم که همش چسبیده به من هر جا برم حتی توالت برم میاد انقدر پشت در در میزنه حموم بخام برم نمیدونم چه موقع برم

عزیزم هیچکس مارو درک نمیکنه
منم تک و تنهام
مامانم چندساله فوت کرده
نه خواهری
نه برادری
نه کمکی
هیچکس مارو درک نمیکنه
حداقل اگر کسی بود هفته ای یکساعت بچه رو نگه میداشت ادم حالش خوب میشد

سلام عزیزم منم کمکی ندارم ناراحت نباش میگذره این دوره بزرگ میشن راحت میشیم آرایشگاه خرید هر جا خواستیم بریم دیگه راحت میتونیم ببریم بچه رو با خودمون کارامونو انجام بدیم

عزیزم منم از صب تا شب تنهام اگه گاهی ینی هفته ای دو هفته ای یه بار مامانم یکی دو ساعت بیاد پیشم اگه بیاد تا شب تنهام جایی ام نمی‌رم نه خونه کسی نه تو کوچه خیابون میگذره این روزنامه با دختر گلت باهم می‌رسد گردش انشاالله

سوال های مرتبط

مامان امین مامان امین ۱۷ ماهگی