مامانا یه خاطره ی خوب و یه خاطره ی بد از دوران بارداری تون و شیردهی تون بگید. و اینکه برگردید به قبل با این شرایط الان زندگی و مالی تون بچه میاوردید یا نه؟؟!!!

من بچه میارم ولی نه از این مرد خیلی برگردم عقب با مردی ازدواج میکنم ک خودخواه و بددهن و مثل این نباشه بعد بچه میارم

خاطره بد بارداریم اینکه گفتن بچت احتمالا مشکل ژنتیکی داره و باید سلفری بدی،وخاطره خوب اینکه جواب آزمایشم اومد و گفت که بچه سالمه که همش لطف خدا بود ♥️

بهترین خاطره روزی ک سونو گفت دختره رو ابرا بودیم من و همسری❤️ بدترینش وقتی بود ک تو ۲۳ هفته بهم گفت دکتر سرویکست خیلی کوتاهه و جفتت هم ب دهانه فشار میاره و ریسک دوختن تو این هفته بالاس و ممکنه کیسه اب سوراخ بشه و بچه نمونه 🥲 دقیقا هر روز رو میشمردم تا هر هفت روز بگذره و هفتم بره بالاتر همش میترسیدم دهانه باز بشه و بچم نمونه🥲 خیلی روزای بد و پر استرسی بود استراحت مطلق و دردای زیادی ک داشتم حال روحیمو خیلی بدتر میکرد... ولی اره الان ک نگاش میکنم میبینم بدتر ازینم بود بازم این دختر نازو میخواستم❤️❤️

خاطره خوبم به دنیا اومدن دخترم و بهترین لحظه هامم لحظه هایی بود ک دخترم شیر میخورد ولی بخاطر بارداریم مجبور شدم دخترمو سه ماه پیش از شیر بگیرم و دخترم اذیت شد و دلتنگ ترینم واسه روزایی ک شیر میخورد
آره عزیزم میاوردم

من آره بابا خدا روزی رسونه همیشه ۳ تا بچه میخواستم سر حسام بدترین خاطره عفونت وحشتناک فک و صورتم بود نمیتونستم حرف بزنم غذا بخورم صورتم ورم کرد افسرده شدم حتی بعد زایمان

خاطره خوب که زیادن
خاطره بدم یکیش ۶ ماهگیش بود که هرچی میک میزد شیر نداشتم که بخوره و سینم پر زخم بود یه سینمم کامل خشک بود..بعدشم دیگه نخورد و پس زد خیلی حس و روزای بدی بود چقد گریه کردم..اخه دوس داشتم شیرخودمو بخوره
دومیشم یکسال و ۳ ماهگیش بود که بیمارستان بستری شد
دوران بارداریمم بدتریتش همون روزایی بود که منتظر جواب ازمایش سلفری بودم
اره میاوردم خیلی شیرین کرده زندگیمونو

خاطره بد روز سونوی تعیین جنسیت شوهرم مثل عقده ای ها باهام دعوا کرد سراینکه بچش دختره...قشنگ ترین روزمو رید توش مرتیکههههههه

خاطره خوب وقتی ک فهمیدم باردارم خاطره بد اینکه پدرشوهرم بهم گفت نوه ی من باید شیر مادر میخورد کاش می‌تونستم بهش بگم عمرا تو دلت برا بچم بیشتر از من بسوزه آره میاوردم اما ۳۰ سالگی هم به هدف تحصیلیم می‌رسیدم هم همسرم تا اون وقت بزرگتر و عاقل تر میشد اون موقع جلو خانوادش زبون هیچ حرف و کاریو نداشت اوایل ازدواج باردارشدم الان خیلی بهتر شده

خاطره بدم برا وقتی که شنیدم نیروئیدم ۶ هست و ممکنه به معژ بچه تاثیر داشته باشه خاطره خوبم برای انومالی که دکتر گفت جنین دختر هست چشمام پر از اشک شد، بلی بجه میارم بازم دوست دارم ولی از هیچ لحاط امکانش نیست یعنی شرایط خیلی سخته

نه بچه به هیچ عنوان نمیاوردم