۱۴ پاسخ

دروقفل کن نزاربره...منم ایلماه یکسره میرفت دروقفل کردم گفتم ممدقلی روپله نشسته

وااای خدااای من زندگی منو نوشتی
مادرشوهرم پایینه دخترم هی میره هی میاد
یعنی بخدا ساییده شدیم از دستش
هی میگم نیستن یا خوابن
میگه نه بزار برم بینم زنگ زنم بینم نیستن
اصللاا حریف این یه ذره بچه نمیشیم ما
کاش اینا اینجا نبودن
بخدا اسیر شدیم

منم همین اوضاع و رو دارم ولی اصلا نمی‌زارم تنها بره خودم میبرمش خودمم میارمش ، خطرناکه ماهم نرده نداشتیم دیگه شوهرم دید دخترم بزرگ تر شده بعضی وقتا میگه بزار خودم برم بالا دیگه نرده زد

من کلا رفت و آمدم رو کم کردم با خودم میبرم با خودم میارم

درو قفل کن



خطرناکه

ببین کار ب بقیه موضوع ندارم ولی بچه داداش من از پله ها افتاد تموم دنیا میگن معجزه بود که مرگ مغزی نشد و فقط جمجمش شکست،، دور از جون بچه شما،،، اگه هرررچی شد نزار تنها بره بیاد،،، خود من زن گنده دیروز نزدیک بود از پله ها بیفتم، اینا ک بچن،،، اصلا غفلت نکن که بگی بلده و یبار رفت نیفتاد و....

عزیزم چ سخت

چی شد مادرشوهرت اومد بچه رو ببرین خانه بازی ؟؟

وقتایی ک بهونه میکنه بزن برنامه کودک بشینه نگاه کنه و خوراکی هایی ک دوست داره بزار جلوش باهاش بازی کن حواسش پرت شه

من قفل میکنم میگم مامان جون خوابه بعدا میریم ی بار خودم میبرمش میایم خودشون نیان دنبالش نمیذارم بره امروز هیشکی نیومده ببره منم نبردمش

من دخترم هنوز کوچکه ولی وقتی هم می‌ریم میگه بیایم بالا
میایم هم بالا کلی گریه که برم پایین 😐

من که باهاشون داخل یه خونه زندگی میکنم

منم درو قفل میکنم پله هامون نرده داره
روشون کار کن نرده بزنن بعدش بزار تو راه پله ها باشه براش عادی میشه

وای نگو از دست این بچها دیوونه شدیم من دیگه دوس دارم خودمو خفه کنم ازدستش

سوال های مرتبط