۱۱ پاسخ

من تجربه ی شخصی خودمو میگم
منم خیلی چالش داشتم با پسرم
و دیدم در نهایت مشکل از منه که با بچه ۲ ساله کل کل میکنم
برای همین دیگه سعی میکنم سر یه سرش نزارم
مثلا تایم تی وی تمام میشه میگم خودت دکمه قرمز رو بزن
یا غذا نمیخوره میگم اوکی نخور
یا گریه میکنه میشینم میگم میخوای بیای بغل مامان
دعوا کردن کمتر شده
بکن نکن کمتر شد
صبرم بیشتر شده براش
خودم آرومتر شدم اونم آرومتر شد

ببینید هر چه شما رفتار تند تری با بچه داشته باشید بچه هم به همین شکل شایدم بد تر با شما رفتار میکنه
شما یک الگو برای پسرتون هستید پس الگوی خوبی باشید
با چیزای مختلف مشغولش کن زیاد باهاش بازی کن تا دوستی بین شما بیشتر بشه و به هم نزدیک تر بشید

عزیزم تو این سن بچها لجبازن منم خودم یوقتایی ک ب پسرم گیر میدم میبینم اونم بیشتر لج میکنه یوقتایی هم ک ب اذیتاش و خرابکاریاش اهمیت نمیدم هم خودم آرومم هم اون. خیلی سخته تو این شرایط چون واقعا مادر باید خیلی صبوری کنه.ولی خب مجبوریم چون اگر هی ما باهاشون لج کنیم اونا هم لجبازتر میشن. یوقتایی بسپارش ب شوهرت خودت بزن از خونه بیرون. من شوهرم عصرا ک از سرکار میاد پسرمو میبره بیرون ک من استراحت کنم یا اونا میمونن خونه من میرم بیرون.اینجوری روحیمون هم عوض میشه.

بله عزیزم ولی من براش بازی های ک دوست داره براش محیا میکنم اهنگ میزارم شاد میشه خیلی تاثیر داره این آهنگ بخدا امتحان کن

سن ۲تا۳سالکی بیشتربچه هااینجورن دخترمن که اروم بودهمش جبغ جیغ میزنه صبوری کن

بله ما هم همگی درگیر این چالش سخت هستیم

می‌دونی چیه مشکل ما اینه که همه کارهامون برامون اولویتن الا بچه هامون خود من نشده ظرفای لعنتی یا کثیفی خونه رو بیخیال بشم برم سراغ بچم این بچه هی التماس میکنم مامان بیا با من بازی کن همش میگم بذار ظرفارو بشورم بذار جارو بزنم بذار فلان کنم آخرم دیر میشه میگم وقت خوابته و اون وقت بازی نمی‌رسه این بچه ها اکر باهاشون بازی کنیم و وقت بذاریم اینجور نمیشن من تجربه خودمه واقعا بچه ها گناه دارن حوصلشون سر میره ما هم ک اصلا اعصاب نداریم

اون‌عکسا از خودتونه

هر کاری میکنه تو هم انجام بده بعدا بغلش کنم بگو چه پسر نازی و تعریف کن ازش دختر من وقتی گریه میکنه بدون دلیل این کار نتیجه میده

باهاش یکم بازی کن .ازتنهایی اینکارومیکنه شاید

تنها نیستی خواهر

سوال های مرتبط

مامان شاینا🧚🏻 مامان شاینا🧚🏻 ۲ سالگی
خانومااا از دست دخترم پوره شدم دیگه 🥺
دخترمو وقتی یکسال و نیمش بود از شیر گرفتم ولی اونموقع تاالان وقتی می‌شینم همش دستش تو سینم .با نوک سینم بازی می‌کنه .یا پیرهنمو میزنه بالا ....
بعد اینکه تا گوشیمو دستم ببینه حتماااا باید بگیرش اگه ندم اییینننقدر گریه می‌کنه و خودشو اذیت می‌کنه ک...بخاطر همین من در طول روزسرجمع یک ساعت گوشی دستم نیست...شاید پشت اپن آشپزخونه تو دسشویی جایی یک دقیقه گوشیمو یواشکی بگیرم دستم ... فامیلامم دیگه زیاد زنگ نمی‌زنن از بس جواب ندادم.
تا می‌شینم هم میاد بهم میگه بلند شو .چیزی هم نمیخوادا بی هدف فقد منوبلندمیکنه دستمو می‌کشه الکی می‌بره تو اتاقش یا سریخچال...
خیلی داغونم بخدا ...
شوهرم اصلا جرعت نداره بیاد تو خونه در طول روز یا اگر اومد نمیتونه بره بیرون .تو تایمی ک خونش فقد این بچه از سرکولش می‌ره بالا.یک ثانیه هم ولش نمیکنه .وقتی هم میره بیرون این بچه اینقد خودشو منو اذیت می‌کنه ک تا یکساعت بعدش بهونه میگیره و گریه می‌کنه ...
دیگه حس میکنم صبرم داره تموم میشه...😓