امروز بزرگ ترین تصمیم عمرم رو گرفته بودم که بچه امو جیگر گوشه امو از خودم جدا بخوابونم و اتاقش ببرم اما با شکست مواجه شد جرات نمیکنم

همينكه كنارمون خوابه و با احساس امنيت ميخوابه كافيه
دلم نميخواد اين حسو ازش بگيرم
حداقل تا ٤ سالگي كنار خودمون ميخوابونيمش

بابا بچس این چه کاریه فکر کردین بزرگ بشه بغل میخواد یا به بودنتون انقدر نیاز داره جگرگوشتو کنار همون جگرت بخوابون با عشق و علاقه و حس خوب بزرگ بشه به وقتش جدا میخوابه😏

من ک هیچوقت جداش نمیکنم. این حال خوبو از جفتتون نگیر. قلبتو کنارخودت بخوابون ی روزی اینقدر دور میشه ک دلت برای الان تنگ میشه. این جداکردن چ صیغه ایه دیگه. مگه قراره تاابد بغل ماماناشون بخوابن

والا من بچه رفيق شوهرم
الان دخترش ٣ سالشه جاشو جدا كرده تو اتاق خودش ميخوابه
من اصلا جرئت نميكنم بچمو جدا كنم
مگه تا چقد تو اين سن ميمونن
من نهايتش تختشو بيارم جفت تختم طاقت نميارم يه اتاق ديگه بخوابونمش
وسط خودمون ميخوابه فعلا

پسرم ۷ سالشه پیش من میخوابه. و من عاشق این رفتارشم

پسر من نزدیک ۹ سالشه ولی تنها نمیخوابه😪
دخترمن ۲ سال و ۱ ماه
نمیدونم کی جدا کنم...

پیشش بخواب خوابش که برد برو پیش شوهرت دوباره صبح قبل بیدار شدن پیشش باش منم اینجوریم

من قبل جنگ تصمیم داشتم جداش کنم…ترس افتاده به جونم که تنها باشه تو اتاق جنگ بشه بچم از صداها بترسه یا اتفاقی براش بیوفته چیکار کنم ترجیح میدم همین وسط خودمون بخوابه جاش امن تر و بهتره

عزبزم بابد چند شب تو اتاقش بخوابی هی به مرور فاصله بیشتر کنی،داستان بخونی کلا آماده اش کنی

اول برو تو اتاقش بخواب بعد چند شب مطمئن شدی بیدار نمیشه بیا اتاق خودتون
بهترین کارو داری انجام میدی

اخه چرا باید تو این سن جداش کنی

خورد خورد باید جدا کنی یک دفعه نمیشه
برای من یک ماه طول کشید
اول رو تشک خوابیدیم
بعد براش تشک جدا انداختم
هر دفعه یک متر دور شدم و کم کم عادت کرد
الان گاهی بیدار میشه میاد بغلم میخوابه اما خودشم از اینکه جدا میخوابه راضیه😁

زوده حالا

چرا جداش کنی .. هنوز جدا داره جدا بشه خودش بزرگ تر که بشه جدا می‌کنه

بزرگ ترین ترس من همینه