مامان علی🧸🩵 مامان علی🧸🩵 هفته سی‌ونهم بارداری
مامان نی نی مامان نی نی هفته سی‌ام بارداری
مامان 🎀Nilsa🎀 مامان 🎀Nilsa🎀 روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستان میخوام از روز زایمانم بگم ک یهویی شد (سزارین پارت ۱) 😍 
چن روز بود درد پریودی داشتم و ترشحاتم زیاد شده بود دوشنبه ۲۱ آبان شب تا صب دردم زیادتر شد همش میگرفتو ول میکرد و ترشحاتم جوری بود ک تا خودمو میرسوندم دسشویی میریخت رو شلوارم ، تاصب تحمل کردم سه شنبه ۳۸ هفتم کامل شد دیگه ب دردام شک کردم رفتم حموم و خودمو تمیز کردم اومدم ناهار گذاشتم و صورتمو بند انداختم ، بعد یکم ارایش کردم تو خونه شوهرم ازم عکس گرف ( از اتلیه وقت گرفته بودم برم اردبیل ، خودم شهرستانم ولی چون تقریبا دوساعت راه بود و از وقتی ک وارد ماه ۹ شدم دوبار ب علت درد و لکه بینی و خونریزی بیمارستان بستری شدم دکتر خیلی تاکید میکرد ک فقط استراحت کن خلاصه ب این خاطر نشد ک برم اتلیه ) ساعت شش و نیم رفتم مطب ک نامه سزارینو بگیرم ، دکتر معاینم کرد و گف پنج سانت رحمت بازه و ابریزش داری ( سریع کارارو کردیم و زیرمیزی رو پرداخت کردم)  ساعت ۷ و نیم بود گف سریعا برو بیمارستان
اورژانسی عملت میکنم( اصلا انتظار نداشتم اونروز زایمان کنم )خیلی خیلی ذوق کردمو ب شوهرم زنگ زدم گفتم بیا امضا بزن میریم بیمارستان عمل (ما فک میکردیم چهار پنج روز دیگه عمل میکنه) خلاصه از خوشحالی داشتیم پرواز میکردیم ، وسایلامم ک جمع کرده بودم گذاشتم ماشین ک برگشتنی برم خونه مامانم بمونم تا روز زایمان ک دیگه قسمت بود همون روز با خودم ببرم بیمارستان
رسیدیم بیمارستان سریع آماده‌م کردن و سوند گذاشتن ک اونقدرا هم ک میگن سخته ، سخت نبود واس من ، بردنم اتاق عمل  امپول بی حسی زدن ک زیاد نفهمیدم در حد ی لحظه انگار امپول زیرجلدی زدن ب کمرم ، ساعت ۸ و نیم نیلسا خانوم بدنیا اومد
مامان 𝑁𝑎𝑓𝑎𝑠 مامان 𝑁𝑎𝑓𝑎𝑠 ۱۵ ماهگی