مامان سبحان مامان سبحان ۹ ماهگی
مامان جوجه رنگی🐣🌈 مامان جوجه رنگی🐣🌈 ۶ سالگی
چقد دلم شکست امشب😞
خیلی درونگرا هستم نمیتونم ب کسی بگم اومدم اینجا درددل کنم چیز مهمی هم نیست ولی چون خودم پشت سر کسی حرف نمیزنم و بد کسی رو نمیخوام فکر میکنم همه مثل خودمن
افتادم تو شهر غریب بجز شوهرم و پدر مادرش هیچکس نمی‌بینم زیادم با خانوادم در ارتباط نیستم چون از تک تک شون ضربه خوردم
خدا خیلی دوسم داره بهم یه شوهر خوب مهربون داده خانوادش خیلی هوامونو دارن یعنی هیچی برامون کم نمیزارن بگم بمیرین میمیرن برا منو دخترم، آدم بدون حاشیه ای هستم صبح تا شب تو خونه ام کاری ب کسی ندارم سرم تو لاک خودمه
بعد امروز ک رفتم دخترمو از مدرسه بیارم دیدم همسایه ها دم در نشستن منم برا اولین بار رفتم پیششون بعد یه همسایه دارم دخترش اوتیسم داره در حد مرگ دخترمو زده هیچی بهش نگفتم هفت ساله دارم تحملشون میکنم دخترش باید مدرسه استثنایی باشه الان سه ساله ک داره کلاس اول میخونه آورده با پارتی بازی انداختنش تو مدرسه دختر من خیلی حسوده امروز دیدم یکی از زنای همسایه گفت آره فلانی پشت سرت حرف زده گفته این خدا لایقیه پدر شوهرش خونه داده بهش از وقتی شوهر کرده مستأجری نرفته تا ۱۲ ظهر میگیرن میخوابن بعد یک شب میزنن بیرون برا خودشون سر صدا زیاد دارن و این حرفا من خیلی دل نازکم از وقتی شنیدم ب هم ریختم ب جان دخترم قسم کوچک ترین بدی من در حق این خانم نکردم نمیدونم چرا ول کن من نیست قبلا هم خیلی از دهن بچه ها ازش شنیدم ولی میگفتم اونا بچن معنی حرف رسوندن نمیدونن امروز فهمیدم ک همش حقیقته
همه چیو سپردم ب خدا ولی بازم دلم آروم نمیگیره چون بی گناه پشت سرم حرف میزنن😔