مامان گندم مامان گندم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت 3
خلاصه نیم ساعتم گذشت من پیشرفت نداشتم اومدن دنبالم بردن سزارین از کمر بی حس کردن سوزنش یکم درد داشتم ولی نه خیلی تو اتاق عمل دکتره که داشت بی حس میکرد گفت چقدر لگنت بالاست تو اصلا نمیتونی طبیعی زایمان کنی بی حس کرد بعد از چند دقیقه کامل بی حس شدم شروع کرد بعد از چند دقیقه دختر خوشگلمو نشونم داد بعد بخیه هم بردنم اتاق ریکاوری دو ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم بخش یواش اثر بی حسی داشت دردم شروع شد نزدیک یک ساعت درد خیلی بدی داشتم که شیاف گذاشتم بهتر شد ولی کامل نرفت دیگه خلاصه یکم خوابیدم دخترمم پیشم بود حالش خوب بود خدارو شکر چون بهم گفته بودن احتمال داره بره دستگاه ترسیده بودم ولی تو اتاق زایمان بهم امپول ریه زدن تا شب که رفتم اتاق عمل اوکی شده بود شکر خدا تا دیروزم بیمارستان بود غروب مرخص شدم اومدم خونه بخیه هامم یکم درد میکنه ولی با شیاف قابل تحمل میشه دیگه همین چیزی یادم نمیاد سوالی داشتین بپرسید جواب بدم ولی کلی بخوام بگم دیگه هیچ وقت راضی به سزارین نمیشم طبیعی هم که بدنم نمیکشه در کل دیگه بچه نمیارم 😂😂😂
مامان دخملی و پسملی مامان دخملی و پسملی ۱۲ ماهگی
مامان نخود مامان نخود هفته چهاردهم بارداری