مامان علیسان و تو دلی مامان علیسان و تو دلی ۲ سالگی
یه تجربه
توروخدا هیشکیو مسخره نکنین که بدترشو دنیا میاره سرتون
نامزد بودم همیشه دختر جاریمو که ۲سالش بود حوصلم نمیکشید میرف کنارشوهرم خودشو میمالوند ینی من از حرصم دوس داشتم خفش کنم مینشست کنار همسرم دستشو میکرد تو چش و چالش دور گردنش بغلش میکرد واااای خدا یادم میاد بخاطر بچگی خودم خندم میگیره😂😂و بخاطر اخلاق اون دختر حرص میخورم
هی میرف لباساشو عوض میکرد میومد میگفتم وای تو چقد رو مخی
میرفتم خونه پدرشوهرم یچی میاوردن بخوریم جلوتراز همه میومد جلو دوبرابر منم میخورد😂😂یادمه مادرشوهرم کلی برام پسته اورد منم تازه عروس بودم ۱۰ تا اینا بزور پسته خوردم اون دختره هی خورد هی خورد هی خورد پسته ها تموم شدن خاهر شوهرم اومد تو دید ته ظرف دوسه تا پسته هست برگشت گف حلما میخوری برا توام بیارم وااای منم خجالت نکشیدم گفتم والا همرو همون حلما خانوم خوردن شوهرم خندید
ینی جاریم یطرف دخترش یه طرف 😂😂الان پسرم بیشتر اخلاقاش به اون رفته قیافش فرم سرش حالت موهاش فرم لباش حتی لباس عوض کردنای پی در پِیِش 😂😂😂دستمو میگیره نیشگون میگیره خودشو میمالونه همش یاد اون میوفتم میگم کاش کل ۹ماهو نمیرفتم اونجا هربار میدیدم کلی حرص میخوردم و بهش فکر میکردم اخرشم اینجوری تماااام خصوصیات اون دخترو پسرم داره
خلاصه که کسی که رو مختونه رو سعی کنین ۹ماه نبینین و بهش فک نکنین
مامان لیام مامان لیام ۲ سالگی
مامان اویناو محمد مامان اویناو محمد هفته سی‌وهفتم بارداری