الهه ایزدی پناه الهه ایزدی پناه قصد بارداری
تاریکی محض۹۸
مامانم عصبی نگام میکرد
میدونستم الان میخاد نصیحتهاشو شروع کنه خب مامانمو میشناختم
چیزی نگذشت ک واقعا شروع کرد خهلی هم با توپ پر
_این کولی بازی ها چیه ؟؟؟انگار ک یجور رفتار میکنی ک خاهر برادرین؟؟ من تو عمررمم ندیدم دونفر ک شرعا و قانونا باهم عقد کردن انقدر سرد باشن
یه شب سعید اینجا موند تو هم یه شب خونه سعید
_اخه مادر من
مامانم وسط حرفم پرید گفت
_من امروز میگم تو شنونده ب اندازه کافی توی شرکت برا بقیه سخنرانی میکنی و دستور میدی اما الان و اینجا پیش من با ید ساکت باشی و فقد شنونده باشیو بگی چشممم
_چشمممممم بفرماید
_دختر م تو یه دختر خام بی تجربه نیسی ... تو کلا تو اجتماع و بین مردم بزرگ شدی تقریبا همه نگا ها و حرفارو میفهمی!! میخام بدوونم سعید چرا باتو راحت نیست یا تو با سعید یجوری رفتار میکنید ک انگار یه گناه بزرگ یا یه مجازات بزرگه اگ حتی انگشتتون بهم بخوره .... من متوجه شدم اون حس بدی ک اوایل باسعید داشتی الان ندارید فقد نمیتونم اینهمه سرد بودن دو طرف درک کنم
_مادر من حساس شدی منو سعید هیچوق فرصت نداشتیم
مامانم با نگاهاش منو متوجه میکرد ک یک درصد حرفمو باور نمیکنه
_سعید بعنوان یه مرد هیچ حس جنسی بتو نداره؟؟؟؟
ساکت موندم نمیدونستم چی بگم
بگم ک ما همو نمیخایم برای مدت قراره نقش بازی کنیم
اخه الان وقت این حرفا ب مادرم نبود
_هانا الان وقت ساکت بودن نیس خجالت نکش بگووو سعید مشکلی داره؟؟؟؟
_مشکل؟؟؟؟؟....
_اره مشکل ... اگ داره چرا دکتر نمیرید
خندیدم و گفتم
_اواوم مشکل داره ... نمیخاس کسی بفهمه ... شمام ب روش نیارید در موردش ب هیچکی حرفی نزنید این یه راز
مامان نخودی مامان نخودی هفته سی‌ویکم بارداری
مامان ویهان مامان ویهان هفته پانزدهم بارداری