مامان محمدصالح🐣💙🫀 مامان محمدصالح🐣💙🫀 هفته سی‌وسوم بارداری
گندم گندم قصد بارداری
یعنی ی وقتایی خیلی ناراحت میشم این همه میگن تو خوبی کن برمیگرده بهت من این همه تو همه موقعیت ها خانواده شوهرمو سرافراز کردم الان مادربزرگ همسرم بیمارستان بستریه من هر روز زنگ میزنم حالشو میپرسم از مادرشوهرم دیروز به شوهرم گفتم بریم عیادت منتی نیست میگم یعنی همیشه بودم.. مادر شوهرم نبوده من به خواهرشوهرم و پدر شوهرم زنگ زدم تعارف شام کردم ببینم چیزی لازم نداشته باشن .‌‌الان مامان بابای بیچارم بنایی دارن دیروز گفتم حسین ی سر بریم بزنیم ببینیم چیکار دارن اول گفت باشه حالا الان میگه نه بهونه میاره ..هزار جور حرف یعنی انقدر ناراحت شدم مامانم زنگ زده میگه از دیشب آبمون قطع شده رفتن خونه همسایه خوابیدن خوب راهمون نزدیک نیست اونم انتظار نداره ولی ی زنگم شوهرم دریغ میکنه کارشو بهانه میکنه میگه بگو بیان اینجا اصلا ی وقتایی میمونم انگار واقعا شعور نداره حرف منو نمیفهمه
الان با این داستانا ی وقتا میگم منم مثل خودش رفتار کنم با خانوادش اما باز میگم ولش کن من که مثل اون بی‌شعور نیستم