مامان دلارز مامان دلارز هفته بیست‌وششم بارداری
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو هفته سی‌ویکم بارداری
مامان سید محمد جواد مامان سید محمد جواد ۲ ماهگی
مامان نیلا مامان نیلا هفته سی‌وسوم بارداری
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ سالگی
سلام خانما خوبید میگم شما در هفته یا در ماه چند روز میرید خونه پدرتون البته اوناییی که نزدیکن ما تو یک روستا زندگی میکنیم ولی خانوادم اصلا دوست ندارن بریم خونشون یا نمیدونم شاید حوصلمونو ندارن بابام گفته هفته یکبار بیا اونم یکساعت قبلا که یک شهر دیگه بودیم میومدم میگفت ۵ و ۴ روز بیشتر نمون اصلا تا حالا نشده یک شب بمونم خونشون شوهرم اصلا نمیاد خونه بابام اینا بعضی وقتا که میریم خودمو پسرم میریم که بعد از یکی دو ساعت یک جور رفتار میکنن که پاشم برم، پدرمادرمم جوون هستن سنو سالی ندارن ۴۵ سالشونه کلا یک داداش دارم اونم کلاس نهمه خیلی دلم میگیره دوستی ندارم شوهرمم که همش سرکاره هم ادم سرد و خشکی هست اصلا حرف نمیزنه نه محبتی میکنه منو پسرم همش تو خونه یا نهایت میبرم پسرمو تو کوچه بازی کنه نمیدونم واقعا خانوادم چه مشکلی باهام دارن به خاطر همین ۱۳ سالگی شوهرم دادن که زودتر برم از خونشون چندبار با شوهرم به اختلاف خوردم خواستم جدا بشم گفتن خواستی طلاق بگیری به هوا خونه ما نباشی خیلی دلم میگیره چند روز پیش حالم خیلی بد بود سرماخوردگی شدید پریود هم شده بودم نمیتونسم سرپا وایستم زنگ زدم به مامانم که پسرمو یکی دو ساعت نگه داره من یکم استراحت کنم یک سوپی درست کنم اصلا قبول نکرد گفت سرم درد میکنه یعنی همیشه بهانه میگیره پارسال خونه تکونی میکردم زنگش زدم یکی دوساعت نگه داره بچمو تا اشپزخونه رو تمیز کنم قبول نکردن شماهم با خانواده هاتون همینطورین یا نه؟ دلم گرفته خیلی احساس تنهایی میکنم خداروشکر همین پسرم هست باهاش سرگرمم