مامان AraDelvin مامان AraDelvin روزهای ابتدایی تولد
من دوسمو گرفتم هرجوری ک بود لباسمو عوض کردم حالا مگ اسنپ پیدا میش ساعت ۸صبح تو روستا
هرجوری بود اقام پسر همسایمون رو صدا زد حالا همسایه ها با ماشین ریختن بیرون هرکی میگف بیاین من میبرمتون 🤣
من اعصابم خورد شد اقا در حال تعارف تیکه پاره کردن من در حال جون دادن خودمو انداختم داخل اولین ماشین و گفتم بریم این بذار بمونه 😂😂
خلاصه اقا هم اومد سوار شدو رسیدیم بیمارستان تا ماما معاینم کنه و بستری شم شد ۸:۲۰دیقه درد داشتم ولی از اونجایی ک گفتن بخاطر مدفوع بچه اگ زایمانت طولانی بشه باید سزارین کنی دردم بدتر شد من فوبیای اتاق عمل دارم لباس اتاق عمل پوشیدن تنم و روی شکممو شیو کردن منم فقط حضرت زهرا رو صدا میزدم اخه روز چهلم بود ماما دوبار معاینم کرد و گفت موهای بچت مشخصه اگ بتونی خوب زور بزنی میبرمت زایشگاه اتاق عمل نمیری منم تا تونستم همکاری کردم ساعت ۹ دکتر اومد معاینه کرد و گفت زور بزن سر دومین زور گفت ببرینش زایشگاه بچه داره میاد سریع بردنم یکم معطلی داشت ولی با راهنمایی های ماما زور زدمو ساعت ۱۰صبح بچم اومد و گذاشتنش رو شکمم دختر قشنگم باز وزن ۳/۲۰۰ وقد ۵۰
تو روز چهلم امام حسین ۱۴۰۳/۰۶/۰۴بدنیا اومد
از قسمت بخیه زدنشم بگم ک دردی نداشتم فقط چون حس میکردم ک سوزن تو گ‌شتم فرو میره میترسیدم همین
راستی همتونو دعا کردم ک زایمانتون راحت باشه حتی واس اونایی ک چشم انتظارن خدا بهشون نینی بده ❤️😍🙏