مامان امیرعلی جانم مامان امیرعلی جانم ۲ سالگی
#پارت_۵
اینقدر حسم شدید بود و بعد از مدت ها سرکوب شدیدتر هم شده بود که هر چی ارباب آریا میگفت رو در نهایت مطیع بودن گوش میدادم و تشنه ی اطاعت بودم، ارباب آریا اون آدمی نیست که گفتم مکمل منه...این فقط اولین تجربم از بردگی بود...یه خصوصیت عجیبی که ارباب آریا داشت هیچ وقت باهام عادی حرف نمیزد... و از هم ن اول که سلام کردم مثل برده ها باهام رفتار میکرد و شدیدترین تحقیرارو میکرد جوریکه به هق هق میوفتادم....توی جامعه بی دی اس ام این خلاف قانون رابطه ی بی دی اس امیه، ینی همه چی باید طبق توافق طرفین و فقط توی نقش ارباب و بردگی انجام بشه ینی خارج از اون شخص ارباب و شخص برده باید بعنوان دو تا انسانم حرف بزنن و ارباب مراقی احساسات و حالتای روحی برده باشه چون زیاده روی ممکنه باعث اسیب روحی برده و حتی خودکشیش بشه... چون یه برده البته برده ای که حسش واقعی و ذاتیه تمام کنترل مغز و قلب و روح و جسم و همه چیش رو به دست اربابش میده البته منکه اینجوری بودم... و همین خطرناک ترش میکنه... حتی یجا خوندم یه ارباب خطرناک روانی با یه برده ی دختر کاری کرده بود که حرف زدن انسانی رو فراموش کرده بود و توی کل زندگیش تا قبل مرگفقط صدای سگ از خودش درمیاورد ینی در این حد روی مغزش کار کرده بود و این چیزا فقط داستان نیست متاسفانه امکان پذیره....
مامان یکتا مامان یکتا ۱۲ ماهگی
مامان یکتا مامان یکتا ۱۲ ماهگی
مامان یکتا مامان یکتا ۱۲ ماهگی