مامان اقا رضا مامان اقا رضا ۱۴ ماهگی
منتظر فندقم هستم منتظر فندقم هستم قصد بارداری
♡Sima♡ ♡Sima♡ قصد بارداری
خانما بیدارین یه چیزی میگم به نظرتون حق با منه یا شوهرم
شوهرم قبل از اینکه با هم ازدواج کنیم تو یه شرکتی کار میکرد که اکثر کسایی که اونجا کار میکردن خانم بودن بعد ما نامزدی کردیم و عقد کردیم بازم همونجا کار میکرد منم خدایی بهش شک نداشتم بعد چند ماه که عقد کردیم تولد من بود گفتش که تولد یکی از همکارامم هستش بریم بیرون باهم جشن بگیریم برادر شوهرامم بودن اونا هم مجردن بعد گفتم باشه رفتیم بیرون یکی بود خیلی با شوهرم شوخی میکرد در این حد بود که میگفت گوه نخور و فلان منم گفتم همکارشه اشکال نداره اون خانم مجرد بودا بعد اونا ما رو دعوامون کردن خونشون ما رفتیم اونجا هم همون رفتارو میکرد من بدم اومد به شوهرم هیچی نگفتم ولی بعد متوجه میشدم هی به شوهرم پیم میده گفتم چرا بهت پیم میده ول کن نیست تو که مجرد نیستی گفت نه همکاریم باهم من بدم اومد به دختره گفتم به شوهرم پیم نده خوشم نمیاد ببینم پیم میدی میام آبروتو میبرم بعدم بلاکش کردم بعد خانم رفته بود به شوهرم گفته بود زنت اینجوری گفته شوهرمم با من دعوا کرد چرا گفتی آبروم رفته فلان گفتم خفه شو ولت میکنم میرما هیچی نگو گذشت تا چند ماه بعد این خانم و چند نفر میخواستن برن کربلا بعد شوهرم گیر داد منم میرم باهاشون گفتم نه با اینا قبول ندارم بری گفت میرم به تو چه بعد منم دعوا گرفتم باهاش بعد مادرشوهرم زنگ زده میگه چرا اجازه نمیدی بری همکارشه با اونم دعوا کردم بعد مادرشوهرم چقد با مامانم دعوا کرد حالا مامانم خبر هیچی نداشت بیچاره بعد آخرش شوهرم رفت گفتم باشه دارم برات