مامان فاطمه مامان فاطمه ۴ سالگی
درد دل
شاید اولین باره دارم این حرفا رو میزنم موقعی که مجرد بودم تو خیالم بهترین رفتارو داشتم با شوهرم با بچم خیلیا میگفتن خوش به حال کسی که شوهرت میشه خوش به حال بچت چه مامان مهربونی بشی تو...
ولی الان که ۸ سال از زندگیم میگذره دارم فک میکنم چه رفتار وحشتناکی با بچم و شوهرم داشتم چه حسرت ها که میخورم چه روزایی که رفته و نمیشه جبرانش کرد به نظرم حالا دخترم ۴ سالشه اصلا نتونستم باهاش خوب باشم نمی دونم نمی دونم شاید اون همه سال که مامان بابام پیش چشام حیا نکردن و فحش دادن و کتک کاری کردی و حرفای زننده زدن روم تاثیر گذاشته شاید کتکایی که مامان بابام زدن کبودیایی که در اثر کمربند بود رو بدنم باعث شد شوهرم و بچمو کتک بزنم از خودم بدم میاد دوس دارم برم یه خواب عمیق خوابی که بیدار نشم یا اگه بیدار شم یه فرد عادی بشم نه که هر روز دعوا هر روز خود زنی هر روز کلافگی و بی حوصلگی
تو نامزدیمون یه جور تو عروسیمون یه جور از دماغمون درآوردن تو زایمانم تو حاملگی.... خستم خیلی خسته کاش یکیو بغل میکردم تو بغلش زار میزدم کاش یکی بود میگفت انقد که بچتون آزار دادی طوری نمیشه از این به بعد آدم باش
من که یه عمر تربیت ندیدم چه طوری باشم با روانکاری مشاور حرف زدم موقتی خوب میشم ولی... شوهرمم نمیزاره برم روانپزشک
ببخشید سرتونو درد اوردم
مامان ❣️پرنیا ❣️ مامان ❣️پرنیا ❣️ ۶ سالگی
مامان نی نی مامان نی نی هفته سی‌ودوم بارداری
مامان پارسا مامان پارسا ۵ سالگی
مامان آرامم مامان آرامم ۲ سالگی