۹ پاسخ

سلام، امروز یهو خونه مون شدید لرزید فک کردم زلزله است ، ناخودآگاه اولین کاری که کردم دخترم رو بغل کردم، اونجا فهمیدم بزرگ‌ترین دارایی زندگیم همین فسقلیه 🥹

من دوست دارم اصلا خوابم نیاد و خسته نشم فقط دخترم رو نگاه کنم و باهاش بازی کنم

من فهمیدم که جسممم یکی اما قلبم جلو چشمم میتپه‌...خدا بهم نظر کرد و بهم دادش ... امروز سر یه موضوع کوچیک که نکنه بچم چیزیش بشه نشسته بودم گریه میکردم ...اصلا از وقتی اومده شده نور زندگیم...

من ک بعد از امدن دخترم فقط کارم شده گریه اگ چیز خوبی هم داشته باشه یادم نیست

سلام چه ایده قشنگی😍 مرسی😘
امشب داشتم براش شام درست میکردم نشسته بود روبه‌روم منتظر بود غذاش حاضر بشه
وسطش برای اینکه حوصله‌اش سر نره هی ادا درمی‌آوردم کلی خندید
یه لحظه وسط خنده‌هاش به خودم اومدم احساس کردم همین لحظه دقیقا خود زندگیه 🫠❤️ قلبم ذوب شد براش🤷‍♀️

من دوست دارم هیچ کار و دغدغه ای نداشته باشم تمام ۲۴ساعت پسرم رو بغل بگیرم

خودم از اون زندگی تکراری ک داشتم بیرون اومدم مخصوصا برای ما خانوما ی خانه دار بچه تنوع و شادی بیاره حقیقتا بچه داری اونم بچه اول ک بی تجربه هستم سخته واسم ولی شیرین هم هست

سلام والا من هیچ تغییر مثبتی نداشتم،همه چی سخت تر هم شده

من درهمه شرایط عاشق دخترام هستم وهرچقدرخسته بشم حس مادربودنم بیشترمیشه ومن این حس رادوس دارم♡

سوال های مرتبط

مامان پسرچی مامان پسرچی ۱۳ ماهگی