۵ پاسخ

من تو دوران نوجوانیم همچین حالی رو داشتم بشدت اذیت میشدم. یک بار عزیز از دست دادن رو تصور کردم حسابی گریه کردم و ....
بعد هم هربار این افکار منفی اومد سراغم با یک سری تکنیک ها افکار رو پس زدم. اگه زورت به افکارت نمیرسه از دکتر کمک بگیر

پسر من تو یکسالگیش تو بغلم تشنج کرد بخاطر تب. بچه اولم بود و نوه ی اول. من با بلوز و شلوار تو خیابون میدویدم تا برسم به کلینیک. اونجا هم هزار بار مردم و زنده شدم تا فهمیدم حالش خوبه. الان ۸ سالشه و به دختر ۶ ماهه دارم. تا خدا نخواد برگ از درخت نمیفته. سپردمشون به خودش. گفتم شاید حرفام کمی آرومت کنه عزیزم❤️

وای منم
همین امشب تاپیک زدم یساعت پیش

ترس از چی

منم هی سعی میکنم خودمو درست کنم نمیشه افکار منفی ادمای سمیی نمیزارن

سوال های مرتبط