وا یعنی چی ازت بگیره؟؟؟؟ کاش مادرشوهر منو میداشتی که تا حالا یه بارمنوه ش رو بغل نکرده اینقد که نسبت بهش بی تفاوته...
چ عالی خوش بحالت
مامان منم همبشه میگه کوچکتر که بودین نمیذاشته بغل مادر شوهرش بخوابیم یا همش استرس داشته ما اونو دوست داشته باشیم میگه الان به افکار اونموقع ام میخندمچون بچه بازم مادرش براش فرق داره
حساس نباش
منم البته فقط با مامانم اوکیه خوشحالم اما دلایلی داره این حسم
به خاطر رفتارا و کاراشون
اما اگه مادرشوهرت خوبه نگران نباش بچه ات فقط مال توئه حتی باباشمنه ها فقط مامانش
من از مادر همسرم کمک میگیرم ، بچه مو پیشش میسپارم ، مامان جونشا خیلی دوست داره ، هیچ مشکلی هم ندارم ، دوست عزیز یونگ میگه انچه بر تو میگذرد حاصل ان چیزی ست که در تو میگذرد
دختر منو میدم مادرشوهرم نگه میداره من بکارام میرسم یا کلاس میرم همش مادرشوهرم میگ از شیر دیگ بگیرش من نگهدارم شب پیش خودم ولی من کارم تا طول میکشه میرم اولین نفر خود مادر شوهرم میگ اول بچه رو ی کم بغل کن ک نبودت جبران شه بعد ببرش😂😂😂😂😂 فقط میگ ک حال منو بگیره
چه اشکال داره عزیزم خب نوه اش هست دوستش داره خوشبحالتون دختر منم مادرم خیلی دوست داره وقتی مامانم هست با من کاری نداره حالا مثلا اگر نسبت به مادرشوهرم هم اینجوری باشه چه اشکال داره نوه از بچه خیلی عزیزتر هست اینو درک کنید
من دیگه واقعا دارم خسته میشم
بامامان خودمم خوبه دخترم اما بامادرشوهرم ک هس فقط حرص میخورم
حساس نشو، دختر منم عاشق بابامه، مامان که ندارم ولی چپ و راست میگه آقایی، اما خب وقتی نیست دیگه جییگر منو ول نمیکنه
مادر شوهرم منم اینجور بود
میومد خونمون بچه رو پیشش میخوابند
میرفتیم خونش بچه رو برمیداشت با خودش میبرد تو اتاق
تا صبح بیدار بودم استرس حالم بد
همش میگفتم گریه کن گریه کن ک بیام ببرم شیرت بدم
اینقدر حالم بد بود ک نگو
الان پیر به دیر میریم خونشون بچم وابسته خودمه در حد چند ثانیه هم پیششون نمیره بزور بغل میکنن پسرم گریه میکنه
من زنگ میزنم مادر شوهرم بیاد پسرمو ببره (خونه هامون پیش همه) تا به کارام برسم وقتی پسرم و بغل میکنه گریه میکنه میگه نمیرم اما من میگم پیشی و نشون بده تا گریه نکنه
خوبه که کمکت میکنه
مادرشوهر منم یه هفته خونمون بود، هرشب به پسرم میگفت بدو بیا کنار من بخواب. من خیلی بدم میومد یه شب با عصبانیت به پسرم گفتم بدو بیا کنار مامان. دیگه خودش فهمید.
تو هم برخورد کن اصلا خوب نیست بچه وابسته مادربزرگش باشه تا مادرش.
بچههای خواهرشوهرم به مادربزرگشون وابستن درحدی که پسر ۱۶ سالش کنار مادربزرگش میخوابه میگه من ازدواج کنم مامان بزرگ و میبرم پیش خودم کنارش میخوابم
اشکال نداره عزیزم اونم حتما دوستش داره که بچه بهش وابسته شده
منم همچین حسی دارم الان دختر من اگه خونشون باشیم بیرون نمیاد جیغ و گریه می کنه خودمم موندم چیکار کنم هرچی بزرگتر میشه سختر میشه مثلا میرم خونشون میگه می خوای برو به کارات برس یا اگه بچه گریه کنه میگه می خوای برو من بعدا میارمش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.