عزیزم دخترمنم میگفت که نمیتونم صحبت کنم خیلی سخته خیلی منو شوهرم سه شبانه روز گریه کردیم به معنای واقعی نابود شدیم نه غذا میخوردیم نه میخندیدیم.
به خودم اومدم گفتم باید ببریمش دکتر
دکتر خیلییی خوبی بود بهم یاد داد چجوری با بچه حرف بزنم بچت دختره دخترا خیلییی زود خوب میشن.
بهم گفت براش شعر بخون اونم برات تکرار کنه اونم به آرومی نه سریع.
شعر که میخونی حرکت دست و صورت داشته باش.
همش تشویقش کن بزار حرفاشو کامل بگه تو چشاش نگاه کن فقط بهش لبخند بزن هرکاری کرد عصبانی نشو بچه هست حالیش نمیشه. خیلی کم سیاست کن. من اصلا جایی نمیرفتم تو خونه خودم بودم باهاش کار کردم کلی کتاب داستان گرفتم کلی شعر بهش یاد دادم.
عزیزم حتما خودتو آروم کنه آرامش خودت مهمتره بچه بفهمه شما آرومی خودبه خود آروم میشه.
گلم یا دخترت چشم خورده یا ترسیده دخترمن تو خواب آقا میدید کلا صداش قط شد صدایی نداشت الان اینارو میگی یاد دخترخودم میفتم خدا میدونه این چند روز زندگیم خراب شده بود چقدر سخت بود
پسره من اینطوری شد دو سه ماه شدید درگیر بود یهو صبح پاشد خوب شده بود
شاید ترسیده
پیش مشاور ببر
یا دکتر
عزیزم بهش عصبانی نشدین ؟ یا از چیزی نترسیده؟
ترسیده گل دختر...شایدم خواب بد دیده...ببر دکتری مشاوری
ببر دکتر
از چیزی نترسیده،!؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.