۵ پاسخ

منم دخترم کنارم روتشک میخابیم خسته شدم شبا بلند میشه میترسم بترسه من کنارش نباشم فعلا وضعمون اینه تا بزرگ‌تر بشه

اون به بهانه اینکه بیاد کنار باباش بخابه الکی میگه دستشویی دارم بهتره بعد دستشویی باباش باهاش بره اتاقش بگه هرکی باید سرجای خودش بخابه ببینه به هدفش نرسیده از سرش میفته پسر منم عادت کرده بود اویل که جداش کرده بودیم ساعت۳میمود رو تخت ما میخابید منم میترسیدم بیفته وسطمون میذاشتمشوه مم حساسه بلند میشد میرفت سالن بعدش حس کردم عادت کرده فرداش که اومد گفتم بریم اتاق تو بخابیم نصف شب گریه کرد ولی من توجهی نکردم بردمش سرجاش خودمم کنارش خوابیدم گفتم تخت ما کوچکه جا نیست ولی دیگه از سرش افتاد

سلام ، خوبی
احتمالا سردی کرده نصف شب میره دسشویی ..
اونم ک کنار باباش میخوابه ، شبا باباش بخوابونتش دیگه خوابید کنارش نباشه هی ادامه بدین تا دیگه شبا نخواد بخوابه کنارش

سلام من و همسرم میریم اتاق پسرم میخوابیم تو این جور شرایط
چون پسرم میگفت دوست دارم پیش بابا یا مامان بخوابم یا مامان بابا
ما هر دو کنارش میخوابیم تو اتاقش
متکا و پتومون رو میبریم
بعد که خوابش برد میریم اتاق خودمون

فک کنم راه حلی نداره چون نصف شب نمییشه اشک بچه رو در اورد مگه اینکه خوابید ببریش سرجاش

سوال های مرتبط