۱۰ پاسخ

پسرم من عمه ی خُلش بهش نشون داد ممد قلی رو اولش یکم ترسید و کنجکاوی کرد بعدش از اینترنت ممد قلی مهربون براش دانلود کردم صداشو گذاشتم صحبت کرد باهاش که میگفت من مهربونم و اینا. و بهش توضیح دادم که الکیه. از اون به بعد هروقت عمه اش میگه ممد قلی میگه اره زنگ بزن بیاد پدرشو درمیارم. دیگه نمیترسه تازه مقابله به مثل هم میکنه. شما هم این کار رو بکن انشالله ترسش بریزه

خدا نکنه یکی بچه منو بترسونه.. یا بزنه. یا سرش داد بزنه... ..
کاری میکنم کارستون... الهی شکر همه اخلاق خوبم و میدونن. ن این ور ن اون طرف گیش نیومده... حتی تا الان ک پسرم 13 سالشه..
ب همه فهموندم ک غیر از من و باباش. کسی حق تربیت و دخالت بچه هام. و ندارن...

مه قلی نه ممد قلیِ عزیزم

دخترای من اونقد براشون عادی شده که مسخرش میکنن و اداشو درمیارن

من با مامان امید جان موافقم، یکم قضیه ممد قلی رو براش باز کن، یا مثلأ به باباش بگو (جلو ی بچت) ممدقلی آرن رو اذیت کرده برو دعواش کن، دختر منم تو سقف خونمون چند تا پرنده لونه کردن اوایل تا حد مرگ از سرو صداشون میترسید، منم وقتی دخترم بیدار میشد با هم دیگه دوتا ملاقه بر میداشتیم میرفتیم به جنگشون 😂😂کم کم ترسش ریخت، یا بعضی وقتا خوراکی میگرفتم صبح که بیدار میشد میگفتم جوجوعا برات آوردن الان دیگه باهاشون دوسته، کلی هم برا همدیگه کادو میگیرن🙃😁

پسر من رو هم زن عموش ترسوندن بود الانم اسم اش بیاد می‌ترسه

واییییی اگه بدونی این ممدقلی بادخترمن چیکارکرداینقدربدبختی کشیدم تاختیم خوب شدیک ماه کارم شده بودبیمارستان وپیش دعانویس
متاسفانه دخترمنم زن همسایمون ترسونده بودش

والا اون خیلی بده تا از ذهنش دور شه ام طول داره چرا اینکار رو میکنن دور کن بچه رو از اینجور آدما والا من ک بزرگم ممدقلی ببینم وحشت میکنم

تنهاش نذار تذکر جدی به پسرعمه اش بده محیط خونه رو شاد نگه دار روزا ببرش پارک تا چندروز و خانه بازی نذار بیکار باشه تا بهش فکر نکنه یادش میره

پسر منم دو روزه خواب ترسناک دیده میگه بابا برقی سرم داد کشید.
شبا میپره از خواب

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانا
پسرم اصلا لجباز نیست من تاحالا ندیدم بخاطر یه چیز تایم طولانی گریه کنه اما دیشب از خواب بیدار شد هی بیدارم میکرد که بغلش کنم تکونش بدم ۳ بار هی بیدارم کرد منم انجام دادم سر چهار بار بهش گفت چرا نمیخوابی من خسته شدم بیا دراز بکش بغلت میکنم گفت نه جیغ و داد گریه حتی منو میزد یک ساعت گریه کرد منم سر حرفم موندم بغلش نمردم فقط بهش میگفتم دلیل این کارت چیه فقط جیغ میزد منو برای یک بار دیگه تکون بده گفتم ترسیدی میگفت نه بهش آب دادم بازم اصلا کوتاه نیومد منم میگفتم فقط نه اصلا سرش داد نزدم باهاش صحبت میکردم بوسش کردم آخر بعد یک ساعت آقام بغلش کرد صحبت کرد آروم شد خوابید الان امروز تو فکرم چرا اینطوری کرد؟! اصلا سابقه نداشت همون روز ظاهرش رفته بود پیش همسایه م که دوستم هست با بچه ش بازی کرد که دوسال ازش بزرگ‌تره دختره اون حالا میگم نکنه لجبازی از اون یاد گرفته یا اینکه طبیعیه ؟ کار من درست بود که درخواسشتو قبول نکردم چون میخواست با گریه و زدن حرفشو ثابت کنه منم کوتاه نیومدم
مامان 🦄Delzhin🦄 مامان 🦄Delzhin🦄 ۳ سالگی
( مربوط به تاپيك قبل)

سلام و عرض ادب ❤️ خيلى ممنونم از همه ى مادراى عزيزى كه حالمو پرسيدن و يا نپرسيدن ولى توى دلشون واسم دعا كردن 🌱🦋
من روزاى سختى رو دارم پشت سر ميگزارم ديشب باز دكتر بودم دكتر بهم گفت همه ى اين مشكلاتىخكه واست پيش اومده از اعصابه ( تو رو خداااااااااااا مراقب خودتون باشيد حتى اگه حق با شماست بيخيال بشيد) بچه ها نميدونم حال من رو انشالله هيچ وقت هم ندوتيد. دلم نميخواد يك روز از حالمو حتى دشمنم داشته باشه ✋🏻
دست و روى ماهتون رو ميبوسم و همچنان تمناى دعا دارم ازتون. ❤️🌈❤️

خواهش ميكنم حرص نخوريد الان من بايد سونو ام آر آى و چكاپ كامل برم ولى دكترم گفت تو اگه اينجورى پيش برى بچت رو كسى ديگه بايد بزرگ كنه وقتى يه دكتر عاجزانه دستمو گرفت و خالصانه بهم هشدار داد يعنى من روحم اينقدر ضعيف بوده.
خواهر برادرام و مادرم كه اينقدر بنده خدا بيخياله از شدت ترس يه لحظه منو تنها نميزارن. آخه خيلى اتفاقات بد افتاد كه نميگم ديگه . من حتى ميترسم يه كم با صداى بلند حرف بزنم ......