امشب به توصیه خیلی از پیجا پوره سیب زمینی با کره درست کردم گرد کوچولو چندتا درست کردم گذاشتم جلوش تا خودش به اصطلاح مستقل و غذای انگشتی بخوره 🙄
یعنی تمام تک تک موهای سرش تا نوک انگشتای پاشو پوره مالید حالا این وسط یه دو سه تا تیکه هم خورد🤣 مجبور شدیم بعداز غذاش نیم ساعتم بریم حموم بذارمش تو تشت تا اونا از کله‌ش جدا کردم🤦🏻‍♀️😂
یعنی از کلتو کول افتادم واسه یه غذای مستقل 😅
مامانایی که غذای مستقل میدید تا کی اینجوریه؟ چون بار اولش بود اینجوری کرد؟ اگه بریم یجایی تکلیف چیه؟ ااگه همینجوری یاد بگیره و بمونه چی؟ خونه به گند میکشه 🤦🏻‍♀️ حالا خونه خودمون مهم نیست ادم بره یجایی مهمونی که نمیشه اینجوری کرد. یه بچه کثیف 😤😂
من همیشه از بچه های کثیف متنفر بودم میگفتم مامانش بلد نبوده تربیتش کنه الان نوبت خودم شد؟ 🫣🤦🏻‍♀️😅
چه کنم؟ همینجوری مستقل ادامه بدم درست میشه یا سنتی ؟ اخه بدبختی دیگه هیچی از دست من نه میخوره نه میگیره درواقع چاره ای ندارم 😖

۹ پاسخ

گلم‌من میدم خودشون بخورن بعدن خودم هم دوسه قاشق میدم

عزیزم🤣🤣🤣🤣

پس ماست ندادی ببینی چجور بتونه کاری میکنه😂😂

دقیقا منم دیروز همینو گفتم و پرسیدم ازمامانا😁

خودم میدم بخوره

کم کم یاد میگیره ، باید حتما صندلی غذا داشته بلشه من برای بیرونش هم صندلی ‌پرتابل خریدم داخل ماشین گذاشتم هر جا مهمانی و رستوران میریم میبرم، یک پیشبند لباسی و و یک سیلیکونی هم داره که حتما تنش میکنم …. معمولا این طوری همیشه مرتب تر هست

مهمونی ها هم خودم میدم

اتفاقن دکتر به منم گفت اینجوری غذا بدم😖

تازه اولشه بابا توقع نداری یهو بشینه واست خیلی تمیز غذا بخوره
کم کم درست میشه

سوال های مرتبط

مامان هلناجانم🩷 مامان هلناجانم🩷 ۱۴ ماهگی
هر روز ۳ ایده غذایی جدید داریم ⭐
اگه تاپیک های قبلیمو خونده باشید نوشتم شروع غذای دادن به روش مستقل چقد برام سخت بود. یه ماه خودم غذا دادم، بعدشم یه ماه طول کشید تا هلنا قبول کنه خودش بخوره، همش پرت می‌کرد(مرحله آشنایی تا پذیرش) با اتمام ۸ ماهگی و شروع ماه نهم تازه هلنا خودش غذا خورد. خیلی هم خوب خورد. اما یه مرحله هست که ما هنوز شروع نکرده بودیم😅😁 خوردن مستقل غذاهای آبکی!!!
امروز گوشت گوسفندی و لوبیا چشم بلبلی رو پختم. خیلی خوب پخته شده بودن تا قاشق بهشون میزدی له میشدن. میخواستم با برنج قاطی کنم و انگشتی بدم دستش. اما به خودم گفتم ایست😁 بده همینجوری بخوره، دیگه وقتشه...
به جای صندلی رو زمین پارچه پهن کردم. غذا و ماستش رو به همراه قاشق ها گذاشتم رو زمین تا بخوره. خب مرحله آشنایی جدیدیه برای هلنا
با دقت دست زد تا دستاش ماستی شد تعجب کرد. مالید رو شلوارش. گوشتا رو برداشت و پرت کرد. من گهگاهی می‌ذاشتم دهنش و میخورد. اما نمیتونست قبول کنه که این غذاست. باید برداره و بخوره. تا اینکه هویج درسته رو گذاشتم رو بشقابش. چشماش برق زد🤣
خلاصه اینکه مامانا کارمون سخته.
فردا هم یه غذای آبکی دیگه میدم ببینم چیکار می‌کنه