۴ پاسخ

منم کسیو ندارم با مادر شوهرمم زندگی میکنیم موقتا یه مدت دختر عمه ام و مادرزن داداشم میومدن و کاری خونه مونو انجام میدادن لباسای نینی رو میشستن الانم کلی لباس نینی مونده رو دستم که بنده های خدا گفتن زنگ بزن بیایین بشوریم لباسا رو روم نمیشه دیگه زنگ بزنم مادر شوهرمم یه تکونای خواه ناخواه میداد خودشو الان دیگه دست کشیده طفلی بچم سرماهم شدید خورده از روزی که دنیا اومده کلی دارو ایناداره که همش سر وقت باید بدم و خودمم بخیه هام زیاده عفونت هم کرده مادر شوهرمم دوست داره همه کارای خونه رو دیگه انجام بدم کلی ظرف و لباس کثیف

بعد از ترخیص کارام خودم میکنم
همون بیمارستانم کارام خودم میکردم

من همون روز ک مرخص شدم شروع کردم کسیو ندارم

یک ماه بعد زایمان شروع به کار کردن کردم

سوال های مرتبط