۱۲ پاسخ

سلام وای فک کردم فقط واس اینطوری شده پس تنها نیستم😅😅اروین میبریم بیرون بازی میکنه بعد سر چیزای الکی گیر میده نمونه اش امروز رفتیم خرید خوراکی گرفتم براش بعد گف دیگ تو خرید نکن منم خریدام ضروری بودن ب حرفش گوش ندادم خرید کردم ایقد گریه کرد گف ببر بفروششون😬😬😬واقعااا دارم کم میارم دلم میخواد تنهایی برم جایی چن روز دور باشم ازشون

خداییش فکر میکردم فقط پسرمن اینکارهارو میکنه
الان توکامنت ها متوجه شدم بقیه ام این چیزهارو تجربه میکنن
یعنی روزی نیست خودم ونزنم از دستش
رواتی شدم

وای دختر منم همینجوریه دیگه واقعا نمیتونم تحمل کنم

منکه خیال میکردم بزرگتر بشن بهتر میشن امیدم نا امید شد...

اره این بچه ها تا ابد واقعا تا ابدا بیخ گلومونن و پارمون میکنن
تنها نیسی 🥰

چه کارایی میکنه مثلا؟
آخه لجبازی رودارن همه بچه ها کم و بیش

فکر میکردم فقط دختر من کمر همت بسته منو دیوونه کنه کامنتارو خوندم امیدوار شدم واقعا

منکه جرواجر میشم تا شب...
انقد دندونامو فشارمیدم روهمدیگه لب پَر شدن همه...بخدا با گریه صبح بیدار میشه
تا شب نق نق نق نق نق نق نق نق
خدایا شکرت

واییییی گفتی
بخدا دهنمو سرویس کرده

وای من امروز از صب باهاش قهرم
یه آبروریزی هایی کرد امروز تو مهدش
ک جشن داشتن
منم نمیتونستم اونجا دعواش کنم هر غلطی خواست کرد
خیلی رو مخ شده قبلا بهتر بودن😭

بنام خدا بلهههههه پسرمنم از صبح بیدار میشه بهانه میگیره تاااااااا حق شب
اصن مخم میگوزه دیگه اخر شب فقط دلم میخاد بخابم که اونم نمیشه دخترم هست نمیخابه اون شروع میکنه تازه گریه میکنه
ولی ماله سنشونه چون تو کتابم من خوندم چهارسالگی اوج شیطنته و لجبازی

دختر من همیشه همین بوده کم پیش میاد اذیت نکنه یا گریه نکنه نمی‌دونم کلا مدلشه یا مقصر منم ولی امیدوارم بهتر بشه

سوال های مرتبط

مامان مهرساوامیرعلی🧸 مامان مهرساوامیرعلی🧸 ۴ سالگی
امروز رفتم واکسن یکسالگی پسرمو بزنم سرصبح،خانه بهداشته نزدیک خونمون داخل درمونگاهه،یه مادر دخترشو اورده بود دکتر دختربچه فکرمیکنم ۵ سالش بود مادر چادری بود و دخترش هم چادرسرش بود چادرمشکی
انگار دکتر سرم و امپول داده بود به بچه و بچه زیربار تزریق نمیرفت
دقیقا روبه روی ما ایستاده بودن من منتظر نشسته بودم چون هنوز خانومی ک تو بهداشت واکسن میزد نیومده بود
بچه مدام گریه میکرد و میگفت نمیام نمیخوام
مادر میگفت اصلا ترس نداره،خجالت نمیکشی میترسی؟خیلی زشته!
تو که چادر سرت میکنی یعنی یه خانم بزرگ شدی و از هیچی نباید بترسی!خانوم بزرگا اصلا نمیترسن!ببین مامان نمیترسه از هیچی!بچه مدام گریه میکرد و مادر بجای اینکه خیلی عاقلانه بچه رو متقاعد کنه که بخاطر سلامتیه خودته این کار
داشت چرت و پرت میگفت و سم خالص بود حرفهاش
اخه یعنی چی چون چادر پوشیدی خانم بزرگ شدی
اخر هم با گریه ی زیاد بچه امپول زد و سریع از اتاق اومد بیرون بلند بلند داد میزد ازت بدم میاد ازت بدم میاد به مادرش
کل درمانگاه و صداش گرفته بود
به نظرم اینا همه عواقب رفتار نادرسته والدینه
یا ما خیلی حساسیم در گفتار و رفتار با بچه هامون
یا بعضیا خیلی بیخیال
نظرتون؟