۳ پاسخ

سلام عزیزم والا به پسر منم میگن خیلی وابسته شده بهت خجالتی نیست بازی خودشو میکنه موقع ورود به جای جدید تا زمانی ک حس امنیت نکنه از کنار من تکون نمیخوره ولی تا بفهمه اوکی میره بازی
ولی باز بهم میگن خیلی وابسته خودته خیلی خجالتی چی بگم اخه من
به جای کلمه های خوب ک خستگی منه مادر در بره اینا رو میگن نمیگن آقا سالمه خداروشکر
به خدا در دهن مردمو هیچجوره نمیشه بست
تازه من به فکر اینم موقع مهد و مدرسه کلا با فک و فامیل ارتباط رو کم کنم ک لذت ببره از زندگی بچم چون با این لغات ک میگن بچه بیشتر حس بدبختی میگیره

سلام عزیزم اول اینکه هر که گفت چقد بچت خجالتیه سریع بگو نه اصلا خجالتی نیست چون گفتن این جملات مثل این که چقدر خجالتیه و ... باعث میشه بیشتر خجالت بکشه و یه جورایی باورش بشه و اینکه چون خودتون قبلاً اینجوری بودید نمیشه کاریش کرد چون ارثی هست تا حدود زیادی ناراحت نباش و هر جا رفتی مجبورش نکن مثلا سلام کنه یا حرف بزنه فقط داخل جمعی که احساس راحتی می‌کنه بگو برو شعر بخون یه جایی بالاتر از بقیه مثلا روی مبل اولم از داخل خونه شروع کن جلو خودت بعدش مثلا جلو مامان بزرگ و پدر بزرگش اگه پیش اونا احساس راحتی می‌کنه و زیاد براش کتاب بخون تو جمع دوستاشم‌ ببرش درست میشه کم کم

من خودمم بچگی اونقد خجالتی بودم که پیش مادربزرگم نمیتونستم حرف بزنم و حتی خواهرمن بقدری شلوغ واجتماعی بودکه کلی همبازی داشت توی کوچه و من حتی خجالت میکشیدم باهاش برم کوچه بازی کنم حتی مهمون میومدخواهرمن اونقد بامهموناحرف میزد و بازی میکردمنم همش خجالت میکشیدم پیش اونابشینم خواهرم اونموقع۶سالاینا داشت منم سه چهارسال داشتم ولی بعدش رفتم مدرسه کلا عوض شدهمه چی و دیگه خجالتی بودن منم کاملا رفع شد ولی مامانمم همیشه منوبیشتردوست داشت وهیچ وقت حتی به روم نیاوردکه من خجالتیم و اون یکی خواهرم اونطوری زبرو زرنگه

سوال های مرتبط