۹ پاسخ

پارت چهاارم
خاهرم میخاست تند در بزنه نزاشتم گفتم اینا وحشی ان لج میکنن پروا ندارن ک
دیگ بالاخره اومد و خاهرمو نزاشت گف برو برا معاینه
بعد گف س سانت بازی گفتم بستری کن گف ن برو بیرون پیاده روی کن تو حیاط ک چنتا مردم بودن
وایی ک چقد ترسیدم اون لحظه گفتم خوشبحال اونایی ک بیمارستان خصوصی میرن یا پول دارن سزارین میشن اصن سختی نمیبینن 🤕🤕
هعییی...
دیگ بیرون رفتم ساعت ۳ و ربع بود گف چهار دوباره بیا
فقط دعا کردم زودتر شیفتش عوض بشه و بره اینجا سابقع نداشته پرستار یا ماما انقد بد اخلاق باشه خیلی تعجب کردم دیگ سرتون به درد نیارم تا ساعت چهار مردمو زنده شدم خاهر زادم همش کمرمو ماساژ میداد دوباره رفت خاهرم زنگ زد گف نمیتونه این گف دو سانت بازه چیکار بکنم براش گفتم حداقل بزارم بیام تو درو بست🥲🥲از هیچی شانس نیاوردیم هعی خدا دیگ تا چهار بزور خودمو بیرون

پارت سوم
ول میکرد زود گفتم باز مث همیشه دوباره رفتم خابیدم دیدم اوه ی درد بزرگتر و شدید تر تایمش هم عوض شد سر پنج دیقع شد
گفتم شاید باشه دوباره رفتم راه رفتم و دیدم نمیشه فک کنم واقعا وقتشه
بیمارستان ام نزدیک
دیگ ساعت دو نیم شد تا سرمو شونه کردمو لباسی پوشیدمو رفتم اونجا دردا بیشتر شدن
اصن نمیتونستم وایسم ده دیقه بخدا بیرون وایسادیم این خدازدع ها باز نمیکنن درو

پارت دوم
ی سانت بازی و برو خونت ماه درد وقت داری هنوز دوباره برگشتم خاهرم گف دیگ نمیبرمت😂😂جالبه خودش منو دو ماه پیش گف بیا ک میزایی از ی طرف اطرافیان رو مخم بودن ک تو حساب بلد نیستی هرچی نیگفتم حسابم ۱۴ خرداد ب بعد نه تو نمیفهمی دختر زود میاد 😐بعد ک زایمان نکردم اون از ی طرف اون بکی از ی طرف وای تو حساب بلد نیستی از ۱۴ ب بعد میزایی میگم بابا حساب خودم همون خودم میدونم ن تو فلانی دیگ دکتر اصن نبردن منو ن برای چک کردنی ن چیزی
تا چهل هفته ک دوباره گفتم ببرید منو لاقل چک کنم بچمو بازم هیچ
در کنارش شیاف گل مغربی اسکات پیاده روی دوش بشین پاشو حالت دسشویی نشسته جارو همه کار ولی این بچه هیچ
ملت هم هر روز زنگ وایییی هنوزم ؟؟🥲🥲و منی ک فقط حرص میخوردم شوهرم تو این چهار هفتع ی روز زنگ نزد ک تو خوبی بچه خوبه یا نه
چقددد گریه کردم خدا نگذره ازشون دیگ خلاصه دو روز بود ک تو چهل و یک هفته رفتم صبحش درد داشتم ولی خابیدم گفتن مث هر روزه
خاهرم طفلک هم خستع شد هم پسرمو ک خیلی شیطونه نگه میداشت هم من هم کارامو
دیگ رفت خابید سر شب دیرم انقباض دارم بچم سفت کرده اومدم اینجا دیدم لز علائم زابمان منم گفتم بخابم یا نه گفتم بزار راه برم تایم بگیرم ببینم چجوریاس
دیگ با خاهر زاده هام رفتیم تو حیاط اولا سر ده دیقه ی درد میزد چن ثانیه

لام اینم تجربه زایمان طبیعی بچه ها کسی خوشش نمیاد لطفا نخونه🥰🥰
پارت۱
از ۳۷ هفته ک از خاب بلند شدم درد خیلی بدی داشتم دسشویی نتونستم بکنم و چون گفتن ک دختر زود میاد و فلان گفتم همینه زایمان کردم😁چون شهر خونه ما بیمارستانش معروف ب اینکه یا بچه یا مادر بلایی سرش میاد خیلی ترسیدم و گریه کردم خاهرم ک زنگ زد گف رو سیاهمون کردی و الان کجا ببریمت اینجا میکشنت 🥴🥴 خلاصه ک شوهرم منو آورد شهر خاهرم تقریبا چهار هفتع پیش
و خودش برگشت مث همیشه ک فقط بچه رو شناسنامه کنع من حساب زایمان چهارده خرداد بود و تقریبا اون روز ۲۲ اردیبهشت بود
راستش خوشحال بودم ک زودتر از تاریخم زایمان میکنم 🤭🤭
دیگ اومدیم اینجا دردام گم شد رفتم زایشگاه اصن باز نبودم نوار قلب گرفت و فرستاد منو خونه
دوباره خاهرم فرداش برد تا هیچ ن دردی اومد و ن بچه ای
تا ۳۸ هفته دوباره درد .رفت حتی نزاشتم خاهرم شام درست کنه گفتم فقط منو ببر اون بیچاره هم دوباره هول هول منو برد اونجا ک رفتیم گف

پارت هفتم
بخدا قبول نمیکنن بخش ببین خونریزی داری یکم فشار داد دید هیچی نی دیگ بردنم بخش اونجا دوباره برای فشار اومدن بازم فشار داد گف نیس ولی من همینکه میشینم فقط عین ادرار ازم میریزه خیلی زیاد هاااتا دیشب ساعت هفت مرخص شدم و شوهرم تازه زنگ زد ک جوابشو ندادم اونجا میدیدم شوهرا چقد فکر زن و بچشونونن و هواشونو دارن ولی پیش من هیچکس نبودجز خاهرم و خاهر زادم هعییی دیگ خلاصه به هر بدبختی ماهورا خانوم اومد و دیگم اصن بچه نمیارم اگرم بیارم مجبورم نون نخورم تا پول سزارینو جور کنم🤣🤣اصن دیگ طبیعی نمیخام دوتا آوردم این دومی انقد سخت گذشت دیگ نمیخام تازه با این شوهر دیگ هنوز خونه خاهررمم شکمم خیلی درد میکنه بخیه هامم از داخل خیلی درد. دارن دعا کنین زودتر خوب شم فردام میرم خونه دعا کنین برام دوستتون دارم هرکی پا به ماه آرزوی فارغ شدن دارم براتون و اینکه ی سوالم دارم بچم خیلی اب دهنش میاد همش میخاد خفه شه دیروز تو بیمارستان هم کولا چشاش بسته شد بزور پشتش زدم تا نفسش برگشت دیشب تا صبم نخابیدم ترسیدم خفه بشه یسره نگاش میکنم پرستاره گف چرک پشت گلو دیگ چیزی نگف راهی چیزی دارین یا نه؟؟

پارت ششم
گفتم آبجی مردممم هععی مثلا داره دلداریم میده دیگ بخیه عام تموم شد و گف برو دسشویی دوباره شکممو دوباره فشار داد دید خونریزی دارم 😭😭 گف برو تا بیام دوباره رفتم دسشویی تا خون بند نمیاداصن لباس پوشیدم شرت گذاشتم دیگ بچه رو نشسته شیر دادم نتونستم دوباره با بخیه برم از تخت تا ساعت نه شد نمیدونم هنوزم نبردنم بخش دوباره اومدن شکممو فشار دادن گف خونریزی داره خیلی ترسیدم گفتم دوباره میبرن منو میدوزن و دوباره فشار داد هودمو نگه داشتم چیزی هم نیومد 😅😅 دیگ رفتن
اخر ی پرستار مهربون اومد اون گف باید بری بخش باید شکمتو فشارربدن گفتم بقران درد دارم نمیتونم صدبار فشارم دادن گف نه

پارت پنجمنگه داشتم فقط گفتم خدایا تمومش کن دیگ نمیتونم درد بکشم رفتم زنگو زدم گف کی اومدی گفتم س و ربع گف کی بهت گف دوباره بیای این عوض شده بود مثلا گفتم والا همکارتون گف معاینه کرد دیدم هیچی نگف گفتم بپوشم شلوارمو حالا از دردم دارم مینالم😂😂 وایی ک چقد سختههه
گف ن بازی برو بستری سریع منو برد ب لطف اونهمه کار ک کردم زود زایمان کنم زود باز شدم و برد منوتو اتاق بزور لباس صورتیه چندش رو تنم کردم میگ برو رو تخت میگم چهار پایه نیس منم درد دارم اخه چجوری برم گف ن برو میگم🤕🤕بازم ب هر بدبختی رفتم رو تخت دردا میگیرن منم التماس ک تورخدا نرو اونم داره وسایلشو میاره زود زود منم هعی نفس عمیق مثلا چقد تجربه داشتم ک زایمان راحت تری در انتظارمه🤣🤣🥴 هعی دردارو عقب میدم نفس عمیق خدارو چقد صدا زدم تا اخر گف زور بزن گفتم نمیشه دسشویی دارم گف دسشویی نیس سر بچته گفتم ن ی چیزایی از پام اومد نمیدونم دسشویی بودیا آب اخه دیدم کیسه آبمو خالی کرد دیگ وایساد منم زور میزدم عقبییی😭😭 گف ن اونجوری نه حالت دسشویی فک کن دسشویی داری ولی نمیشد گف زور نمیزنی برم نمیتونم وایسم آخر از بس گریه کردم دلش سوخت مهربون تر شد گفتم آبجی کمکم کن نمیشه گف دست خودته میخای زودتر خلاص شی چنتا زور خوب بزن
رفت اونور دیدم نمیشه دوتا زور زدم دیدم حس کردم سرشه داشت میومد دوتا زور دیگ زدم اون گف نه نه نه تموم شد کار از داخل جر خوردم و سوووختم😅😅😅چقد حرفم زد چقد دیگ چهار و نیم شد بجه رو داد بغلم گفتم نمیخام سوختممم گفت تقصیر خودته وقتی حرفمو گوش نمیکنی همین میشه رف برای بخیه هرچی گفتم تورو قران نیم ساعت استراحتم بده گف ن من شیفتم عوض میشه الان یسره کاراتو میکنم و بخیه زد خاهررممم اومد چقد باهام گریه کرد😭😭

راستی بچمم خیلی ریز بود از بس حرص خورده بودم طفلک اصن رشد نداشت. ۲۷۰۰ بود بازم شکر میکنم بزرگتر نبود چجوری میزاییدم🤣🤣خداروشکر دیگ مشکلی نداره عین گله بالاخره تموم شد با هر سختی

بزار برار

سوال های مرتبط

مامان سام مامان سام روزهای ابتدایی تولد