۱۰ پاسخ

متاسفانه کسی به پای مادرمن نمیرسسه .عذابه تا میرم و میام .خیلی کم میرم

منم اگر دستم به ابوالفضل برسه لپ که نمیذارم براش من حاضرم منو بزنه اما لپاش بکنم🙄

نه ایقد مامانم و خواهرام دخترم دوست دارن وقتی کار داشته باشم با خیال راحت میزارم پیششون شده از صبح پیششون بوده تا عصر

شایدم میزنه مثل دوست من که واقعا بچه ها را میزنه بعد هی دوستم میگه نه این میخواد بغلشون کنه نمیزنه که

من مادرم تامین دوماه پیش همش دعوای دخترم میداد به شوخی گاهی هم جدی .یبار دخترم نشست وسط سفره دعوای دخترم داد گفت خدا نفرینت میکنم منم عصبی شدم گفتم اینحرفاچیه میزنی این بچس تواگه بری وسط سفره خدا نفرینت می‌کنه نه این بچه که چیزی نمی‌فهمه بعدا بچم فک کرده این سفره روانداختی خودش بشینه چون من موقع غذا زیرپاش یه دستمال بزرگ میندازم فکرکرده اینم براهمونه همش به بچم امرونهی میکنید اینطور باشه دیگه نمیام منم قهرکردم غذا نخوردم ب شوهرم گفتم پاشو بریم غذازبیرون بگیریم
آزمون دیگه چیزی نمیگن کاربدی هم کنه جرعت نمیکنن بگن .
ولی خونواده پدرشوهرم هم همینطوره اونادیگه نفهمند هرچی من جوابشونو بدم وبکم اینحرفاچیه وچیکاربچه دارید توگوششون نمیره منم اونجا نمیرم ماهی یکبار شاید بخاطر کارشوهرم برم

وای ن‌ بچه های من پیش مامانم باشن خیالم راحته خودشون هم جونشون میدن برا مامان جونشون

نه بابا میمیرن براش نوه دیگه ندارن بچمم که پسره عاشقشن از گل کمتر نمیگن بهش. نزار بهش این حرف زشت رو بگن جنگجو یعنی چی واقعا زشته

نه چون تک نوه اشونه هر روز زنگ میزنن میگن بیاین

ن بابا دختر من میزنه میترکونه خونه رو هیچی نمیگه تازه قربون صدقش هم میره

ای جونم عزیزم
من کلا سعی میکنم زیاد نرم خونه مامانم
بخلطر اخلاق بردارا و بابام
ولی هرروز تلفنی با مامانم حرف میزنم
خدا همه مادرا رو حفظ کنه که امید بچه‌ها هستن تو خونه

سوال های مرتبط