هیچ حسی به بچه ندارم خسته شدم دیگه شوهرم قبل ازدواج میگفت من رفتم ازمایش اسپرم دادم بچه دار نمیشم گفتم بهتر نمیدونم این از کجا اومد

الان انتظار داری ما بهت چی بگیم

سخته ولی تحمل کن بچه چ تقصیری داره عزیزم معصومه. هدیه ی خداست ب تو داده ک تو خوشحال باشی خداروشکر کن میگذره همه ای سختیا وقتی گریه میکنن حتما مشکلی داره زبون بستست نمیتونه بگه کجام خارش میده کجام درده چی میخام

عزیزم اگر میتونی هر چند روز یکبار یه چند ساعتی بذارش پیش کسی و یکم تنها باش و هر کاری دوست داری انجام بده حالت خیلی بهتر میشه

مامان اروین
من یه روزایی ک شاید هممون بعد مامان شدن تجربش کرده باشیم
نه نهاری واسع خوردن داشتم نع صبونه ای
همزمان پریودم بودم و بچع داریم کردم
بهمن ماه سرماخوردگی شدید شبیه کرونا گرفتم ترس اینکه بچمم بگیره یه طرف حال داغوت خودم یه طرف دس تنها ک حال نداشتم روپام وایسم بچمو نگهداشتم
من پریودلم هرماه وحشتناکه ولی میگذرونم یجوری با بچع شده زیر سرمم زفتم
من هیشکی ندارم کمکم کنه خونوادم دوره
همسرم صب زود میرع سرکار شب میاد نهایت یساعا دوساعت ور بره باهاش بقیش بامنه

همه کامنتای این تاپیک تا اخر خوندم هیچ کدوم مثل تاپیک مامان سامیار به دلم ننشست
کامل و کوتاه و عالی جواب داد حرف دل من

پس اگه رفتین دکتر که بچه دار بشین یعنی شما خودتون خواستین که این بچه بیاد رو این دنیا
اون طفل معصوم گناهی نداره
وقتی خواست خودتون بوده باید تا جایی که وظیفتونه در حقش کوتاهی نکنین
همه ی مامانا خسته ان
بی خوابن
کم میارن
ولی دلیل نمیشه بخوای رو‌خودخواهی بگی حسی بهش ندارم و نمیدونم از کجا اومده
یه لحظه خودتو بذار جایه مادری که بچش مریضه تو بیمارستان بستریه
یا مادری که بچش مشکل داره و تا اخر عمرش این مشکل باهاشه
دلت میخواست اینجوری باشه؟
حالا که بچت سالمه و با خواست خودتون اوردینش به این دنیا پس ناشکری نکن همه ی سختیاشو به جون بخر تا بچه بزرگتر بشه و سختیا و چالش هاش کمتر

درکت میکنیم
خیلی بچه داری سخته
همه کم میارن یه موقع هایی

تنها بچه بزرگ کردن و اهمیت ندادن شوهر بیشتر اینحوری میکنه آدمو

عزیزم‌همه‌ما همینیم
بی خواب کلافه استرس درد بی انگیزه ولی خوب باید بخاطر بچه ایی ک خاستیم بیاد تلاش و کنیم تحمل

قشنگ میفهممت عزیزم. خیلی سخته قابل درکه. نمیتونم بهت بگم چرا اینجور میگی ناشکری یا مادر بدی هستی خودم همه این حرفارو شنیدم من اگه به عقب برمیگشتم هیچوقت بچه نمیاوردم نمیدونستم انقد سخته بچه داری. ولی خب ببین اون طفل معصوم کوچیکه جز تو کسیو نداره . خودمون به این دنیا اوردیمشون باید واقعیت رو بپذیریم اینکه بشینیم بگیم چرا بچه دار شدم چیزی رو درست نمیکنه اول اخرش خودتی و خودت که باید بچتو بزرگ کنی🤕

مامان مهربون الان که هر طور شده یه فرشته کوچولو کنارت هست به عنوان هدیه الهی بپذیرش و سعی کن کم کم این حس رو از خودت دور کنی فقط خودت لطمه میبینی و وقتی که میتونی برای خودت و کوچولوت بذاری تلف میشه
بیشتر این حس به خاطر خستگی زیاده که کاملا طبیعیه

هدیه ی خداست ،قدرشو بدون

الان چی انتظار داری از ما

خوب بندازش دور والا حالا ما چی بگیم
اصلا این چه حرفیه که اینجا میزنی

واقعا من نمیتونم درک کنم ک چطوری با یه بچه میگید سخته بچه داری ، اگه جای من بودین سه تا بچه بزرگ تا کوچیک داشتید چی میگفتید ، با یه بچه کوچیک آدم میتونه پادشاهی کنه بخدا

واااااااااااا ،😐😐😐😐😐😐😐

از تاپیک های قبلیت معلومه که خسته ای، از کار زیاد و تنهایی
نیاز به حامی داری، یکی که کنارت باشه، که یکم بتونی استراحت کنی
تو هیچ تقصیری نداری
با همسرت صحبت، بهت کمک کنه، یا اگه مادرت نزدیکته، یا خواهرت
یا مثلاً بچه رو ساعتی بزار خانه بازی ، یکم برای خودت خلوت کن
چون این حس رفته رفته تبدیل به افسردگی میشه، بعدش نه میتونی به خودت و زندگیت برسی نه به اون طفل معصوم
سعی کن تو تایمی که توی روز خوابه ، برای خودت وقت بزار
وقتی حالت خوب نباشه ، خونه مرتب و غذا پختن هم بدرد نمیخوره

قدرشو بدونید خیلیا میلیونی خرج میکنن تا به این لحظه برسن
برای آرامش آیه الکرسی بخونید
بچه خیلی معصومه اینطوری نگید
با پای خودش تو این دنیا نیومده ،
پسرمن یک لکه قرمز پشت سرش داره بهش میگن بوسه فرشته وقتی میبینم میگم این بچه امانته دست من

یعنی الان به تو تهمت زده؟