۴ پاسخ

دقیقا پسره منم همینجوره،هی تو بغلم خودشو میکشه سمت اون چیزی ک میخاد یا خودشو میکشه سمت در بیرون ک ببریم تو حیاط

تو سن ۱۰ ماهگی تا ۱۱ ماهگی با انگشت اشاره میکنن

وقتی یه چیزی رو میخواد شما آروم دره گوشش باید چند بار تکرار کنی تا اون یه عکس العملی نشون بده ،یا خودتون دستتون رو دراز کنید سمت چیزی که میخواد ،همه چیو شما باید یادش بدید مادر جان 😊 مثلا بگید آب میخوای برات بیارم دستتون رو به سمت لیوان دراز کنید تا اون هم به سمت لیوان دستش رو دراز کنه و ازتون بگیره
با بچه تون صحبت کنید تا اون هم با صدا و حرکاتی که بلده شما رو متوجه منظورش کنه .تکرار کردن ،تمرین کردن ،صحبت کردن ،بازی کردن و حرکت کردن رو خودمون باید به بچه هامون یاد بدیم .

پسر من دستشو دراز میکنه به سمت هرچیزی که میخواد بره یا برداره

سوال های مرتبط

مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱۲ ماهگی
سلام تو این سن بچه خودش چه بازی هایی می کنه؟ اسباب بازی یا وسایل می دین چطور بازی می کنه؟ من رضا از بچگی توپ بازی می کردم باهاش الان هر چی بهش میدم یک کم میزنه زمین یک کم میزنه به هم میکنه گاهی دهنش بعد میاره سر پاش هی با پاش بهش ضربه میزنه . یا ماشین میدم دستش یک کم میبره جلو و عقب بعد می ندازه کنار میره سراغ کنترل دمپایی کنترل یا تخته تو بسکتبال میزنه یک کم به زمین یک کم نگاش می کنه می کنه گاهی دهنش بعد می کشه رو زمین هلش میده انگار که ماشینه . چهار دست و پا زیاد نمیره مگر چیزی جلب توجه کنه بخواد خودش رو برسون بهش یا من تو حال باشم بیاد پیش من . بیشتر دور و بر خودم میلوله. بچه های شما میان آشپزخونه دست بزنن به وسایل . رضا تا ورودی میاد همون رو پله میزنه به سرامیک و بالا نمیاد. تو آشپزخونه هم بیارم گاهی میره سمت قابلمه و اینا بیشتر سر جاش بازی می کنه . باهاش دست دستی و اینا تمرین می کنم فقط نگاه می کنه و تکرار نه. هنوز بَبَ و اینا هم نمیگه. خیلی باهاش تمرین می کنم فقط تو گریه گاهی ما، اممممم، یا بِبِ بگه
مامان دوقلو ها،🐣🫀🐣 مامان دوقلو ها،🐣🫀🐣 ۱۵ ماهگی
بعضی آدم ها چرا تبل تو خالی هستن حرف می زنن ها ولی بی فایده عمه ام رفته خونه مامانم عید دیدنی منم شانسی زنگ زدم به مامانم خواستم حالش رو بپرسم گفتش مهمون دارم عمه هات این جا هستن صداشون می آمد مامانم گفت سلام می رسونن می گن نامردی یه زنگ نمی زنی حال عمه هاتو بپرسی گفتم بده به حرفم برگشته عمه ام میگه راحت شدی دوتا رو یه جا آوردی دیگه راحتی دیگه فکر نمی کنی دغدغه بچه آوردن نداری ماشاالله بزرگ هم شدن تو دیگه ناله نداری میگه دخترم به بچه دوم حامله هست یه دخترم داره یک و نیم سالش شیر به شیر می شن فقط از دخترش ناله کرد فشار می کشه و اذیت میشه و با شکمش بچه رو می بره می شوره کم مونده زایمان کنه دخترش خیلی اذیت می‌کشه هی گفت و گفت درک حالم سخته بچه داشته باشی و باردار بشی سخته ولی هی گفت راحتی راحتی تو فکر نداری آنقدر حرس خوردم آخه تو مگه پیش منی من خودم نه ماه پدرم در آمد دوقلو بودم ۸ ماهه هم بعد زایمان الانم هم نخوابیدن چرا کسی درک حال آدم نیست همه به فکر خودشونن فقط به درد هایی که خودشون دارن رو می گن هوا این بچه ها رو نگه داشته بزرگ کرده هی خواستم بگم بزار دخترت زایمان کنه اون موقع حالش رو می پرسم دو تا بچه رو ببینم اعصابش می کشه من دوتا نوزاد یه جا بزرگ می کنم کار من سخت یا مال اون