سلام .مامانایی که بچه همسن من دارین و زایمان دوم داشتین بچه هاتون شبی که بیمارستان بودین چطوری گذروندن؟
من از الان خیلی غصه اون شبو دارم همش میگم خداکنه یه شب بیشتر بیمارستان نباشم دخترم خیلی بهم وابستس.از اول که بدنیا اومده یک شبم ازهم دور نبودیم هرشب کنارم میخابه.فکرکه میکنم میگم اون شبو هم من گریه میکنم از دوریش هم اون گریه میکنه از دوری من🥺🥺🥺

دقیقا منم خیلی به روز زایمانم و بعدش که یه بچه جدید میاد فک میکنم دلم به حال دخترم میسوزه

دخترم تا۳شب نخابیدگریه نکردامانمیخابید

شوهرمیگیره دیگه

مامانم بیمارستان موند شوهرمم دخترمو برد خونه مامانم با آبجیمو بابام داداشم برادرزاده سرگرم بودن دیگه

من وقتی بچه دومم بدنیا اومد پسرم دوسال و8ماهش بود شدیدا وابسته بود و تا اون موقع اصلا جایی نمونده بود
از شانس بد من پسرم زود به دنیا اومد یه هفته بستری شد😥خداروشکر پسرم زیاد بی قراری نکرد
چون قبلش خونه مامانم که میرفتم شبا پیشش می‌خوابید و دوس داشت پیشش بمونه
شب اول فقط خیلی دلش تنگ شده بود آوردن ساعت 12شب پیشم بغلم کرد بوس کردیم همو .جایزه ای که براش گرفته بودیم از قبل دادیم بهش و رف خونه دیگه بی‌قراری نکرد منم هر روز میرفتم خونه بهش سر میزدم دوباره میومدم بیمارستان

وای من که اون شب که فرداش قرار بود برم سزارین تا خود صبح پسرمو بغل میکردم بوسش میکردم وگریه.اونموقع هنوز دوسالش نشده بود.تازه من شهر دیگه عمل کرد.ساعت ۵صبح رفتم.یه شب که موندم..بعدم دکتر نیومد ترخیص کنه تا ۷شب.دیگه ۱۲ رسیدم پیش پسرم تقریبا دوروز.ولی خدا کمک کرد واردم بودالبته عمه هاش و مامان بزرگش خیلی خیلی مراقبش بودن مشغولش کردن

من دخترم پیش مامانم موند

عزیزمممم اشکال نداره دیگه چاره نیس یه شب رو هرجوره تحمل میکنه اگه طبیعی زایمان کنی همون شب فقط بستری میشی