سلام عزاداری هاتون قبول درگاه حق
دیروز رفتم خونه جاریم نذری شله زررد داشت درست کنم تازه رسیده بودم پسرم داشتبا دختر عموش که هم سنن بازی میکرد اتاق نگو پنجره بازه خبر نداشتم من همیشه میبنده پسرم رفته بالای تخت رفته از پنجره خم شده پایین بچه هارو نگاه کنه یهو دیدیم همسایه ها جیغ میزنن بچه بچه رفتیم دیدیم فقط پای پسرم یکم داخله کلا بیرون بود خدا نگهش داشت انقدر گریه کردم خودمو زدم که نگو الانم یادم میوفته گریم میگیره خداروشکر چیزیش نشد خدا بهم رحم کرد پسرم و دوباره بهم داد گوسفند قربونی نمیتونم بکنم میخوام یه خروس قربونی کنم بدم نیازمند مراقب کوچولوهاتون باشین .

خدارحم کرده

بخدا پیام تو دیدم گریه ام گرفت خدا بهتون رحم کرد

خیلی خدا بهتون رحم کرده خیلی وحشتناک بود ،فقط خداروشکر

وای یا امام حسین وحشت کردم از تصورش😑😔

خدا خیلی هوای دلتو داشته دو رکعت نماز شکر بوم حتما

واقعا خداروشکر که به خیر گذشته....
خدایا شکرت 💙

خدا خیلی رحم کرد

خدا رحم کرد
پسر منم چند ماه پیش از بالکن خونه مامانم که طبقه دهم هستن از لای نرده هاش نصف بیشتر یه طرف بدنش و رد کرده بود به گنجشکا نون بده
یهو شوهرم تو آشپزخونه بود دیده بود ما حواسمون نبوده
به صدای گریه پسرم دویدم آشپزخونه دیدم شوهرم رنگش پریده بود زبونش بند اومده بود پسرم تو بغلش بود چنان کشیده بودش تو که گوشاش کلا قرمز بود
همسرم میگفت اون لحظه گفتم دست و پا و سر و کله اش شکست شکست فقط بکشمش تو
خیلی حس بدیه
منم الان یادم میوفته موهای تنم سیخ میشه