دیشب رفتیم خونه خواهرشوهرام همه رو دعوت کرده بود شب یلدا اونجا ازدماغم درآوردن پسرم یک اخلاقی داری یک چیزی کابینه گریه می‌کنه میخواد خونه خواهرشوهرمم دوسال بودنرفته بودیم کلا دوتا کنه میریم ازاین ناراحت شدم سه سال پسرم شده یک جفت جوراب برابچه ام نگرفتن حالادیشب رفتیم بچه فضولی نیست پسرم براخودش بازی می‌کنه خواهرشوهرم تازه نوه دارشده دوتاماشین کوکی توکمدبودپسرم تواتاق بوده رفته دیده خواهرشوهرم نزاسته دست بزنه یکدفعه دیدم جیغ میکش رفتم پسرجاریم گفت ماشین می‌خواسته عمه گفته دست نزن شوهرم رفت دادبه پسرم بعدشوهرم رفت بیرون سیکاربکش برداشته میگه این چه بچه ای تربیت کردین لوس منم گفتم بچه دیگه چکارکنم خوبه ماسالی یک بارمیایم میگه حالامن عمه اشم جای دیگه برین زشته ازدیشب عصابم خورده خوب آنترتویک عمه مگه میخواست ماشین وبخوره ازدماغم دراومد

۱۲ پاسخ

در این که کار ایشون زشت بوده شکی نیست.میتونست قبل رفتن شما قایم کنه بچه ها نبینن.ولی بنظرم کار شوهرت هم اشتباه بوده.بچه باید بدونه هرچی بخواد قرار نیست بدست بیاره مخصوصا وسایلای دیگرانو.البته با عرض معذرت نظرمه

طایفه ما همه اش اینجورین،مخصوصا برادرم اینا ،به خاطر همینه دیگه با هیچ‌کس رفت و آمد نداریم،فقط میریم مسافرت

بچه های برادرم خونمو زیر ورو میکنن هر چی هم بخوان بهشون میدم بلاخره بچه ست مگه چی میشه ۲،۳ساعت تحمل کرد آخه

بعضی ذاتشون خراب چ عمع باشه چ هرکسی.نمیخوای بدی یا در اتاقو قفل کن یا بردار ک کسی نبینه .بچس دیگه هزار تا هم داشته باشه باز دلش میخواد حالا نمیخواد بخوره

چ اشکالی داشت میدادباهاش بازی کنه من همیشه سعی میکنم جای میرم دوسه تا ماشین ریز باخودم ببرم برا پسرم چون بهونه میگیره من کلا خونه خواهرشوهرم نمیرم حتی مادرشوهر امشب دعوتمون کرد گفتم نمیام خودمون کارداریم حالم ازشون بهم میخوره

برا همینه ک همه مناسب ها خونه خودم میمونم... گور.. باباشون.. بچه از سر راه نیاوردیم ک هی بگن لوسه بی تربیت و....... خونه مادر خودمم 6ماه یبار میرم شب میرم صبح برمیگردم.. هر چند پسر من بیش از حد باادب و مهربونه و اصلا ب چیزی دست نمیزنه ولی ترجیحم اینه تا یکم بزرگتر بشن جایی نرم

عزیزم چه اشکال داشت میداد بازی کنن موقع رفتن که قرار نبود طفلک با خودش ببره...
اگرم برا یه ماشین کوکی انقد سنگدله خب قبلش قایم میکرد...
بچه هست دیگه یه ده دیقه دست می‌گرفته بعد میزاشته زمین.
اگر قرار بود بچه با خودش ببره خب این زشت بود و تربیت اشتباه...

ما خونه برادرشوهرم یا خواهرشوهرم که میرفتیم بچه هاشون سریع جلو چشم بچه های من اسباب بازی هاشون رو جمع میکردن و قایم میکردن . حالا بچه های من گریه نمیکنن . ولی خودم خیلی ناراحت میشم . چون هر موقع که اونا میومدن اسباب بازی بچه هام رو قایم میکردم ولی میرفتن پیدا میکردن میاوردن . آخرشم همه اسباب بازی بچه هام رو خراب کردن و الآن از عید تا به امروز خود به خود قهر کردن . تازه یه چیزی هم طلبکارن ازم

چه عمه ی به درد نخوری
اولا که خیلی رفتارش زشت بود ادم بچه شش هفت سالشم انتظار نداره چه برسه بچه سه ساله که تربیت داشته باشه

منم بخاطر همین مسائل خونه هرکسی نمیرم مخصوصا برادر شوهرم که ما رو میبینه انگار غریبه میبینه

میخواستی بگی باباش داده دستش و بی تربیت خودتی ک با بچه ۳ ساله در افتادی

عزیزم میفهمم چقدر ناراحت شدی حالا خوبه شوهرت رفته ماشین رو داده به بچه
خودتو اذیت نکن بیخیال خداروشکر کن دیر به دیر میرین خونشون

مقالات مرتبط

انواع صندلی ماشین کودک
انواع صندلی ماشین کودک + راهنمای خرید آن
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان

سوال های مرتبط

مامان آرمین طلا مامان آرمین طلا ۳ سالگی
مادرا لطفاً راهنماییم کنید هردفه اینجا سوالی در این رابطه پرسیدم کسی جوابم نداد
پسرم خیلی بچه های عمه عمو و دختر خاله شو میزنه چیکار کنم
امروز با اجیم اومدیم خونه بابام اینا پسرم چنان کاری کرد تا اجیم با گریه رفت خونشون اینقدری ک پسرم دخترشو زد
یا چند روز پیش اونقدر پسرم بچها عمه شو زد تا دیگه تا ما خونه پدرشوهرمیم اون نمیاد ما ک میریم اون میره خونشون
یا این ک چند بار برادر شوهرم سر اینکه پسرم دخترشو میزد با شوهرم دعوا کرد
بخدا دیگه خجالت میکشم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان زینب و محمد😍 مامان زینب و محمد😍 ۳ سالگی
تازگی خیلی بالای شوهرم حساس شدم اصلا دست خودم نیست 😣

نصف صورتش فلج شده نزدیک یک هفته ی بردمش سه چهارتا دکتر بعد دیروز بردمش بیمارستان دختره دستاشو داد تو دست شوهرم گفت فشار بده ببینم زورت چقدره داشتم دیونه میشدم

باز گفتن برو فیزیو تراپی رفتیم اونجا هم دختر بود به من گفت براچی واستادی می‌رفتی خونه بچه مریض نشه منم دیگه سرمو انداختم پایین پاشدم اومدم خونه انقد گریه کردم میخواستم بزارم برم
باهاش قهر کرده بودم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان یکی یدونه ام👶❤ مامان یکی یدونه ام👶❤ ۳ سالگی
وای خدا امان از دست این تخیلات بچه ها پسرم به ک و ن ش میگه خونه پیپی

بعد امشب میگه مامان بابای پیپی تو خونه اشه میگم نمیدونم میگه رفتم دسشویی رفت پیش بچه اش میگم اره میگه مامان پی پی ام توی دسشوییه گفتم اره میگه من رفتم دسشویی اول دست پیپی از خونه ش اومد 😂😂😂دیگه موندم بهش چی بگم گفتم بیا بخوابیم همچنان نخوابید باباش‌اومد و دوباره این قصه پیپی و خونه و خانواده اشو شروع کرد تعریف کرد تازه یه ده دقیقه هست خابیده
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
پسرم امروز با بچه همسایمون یک ساعت داخل پارکینگ توپ بازی کرد منم با مامانش مشغول حرف زدن بودم یهو دیدم پسرم اومد گفت بریم خونه منم گفتم باشه خدافظی کردیم برام تعجب آور بود که چرا تو اوج خوشحالی و بازی تصمیم گرفت که بریم خونه خلاصه اومدم بالا بهش گفتم چرا دیگه دوست نداشتی بازی کنی بهم گفت چون بهم توپ نداد دیگه همش تو دست خودش بود 😅😅 خوشحالم که احساسشو مدیریت کرد بدون خشم داد عصبانیت گریه فقط گفت بریم خونه 🥹😁 ولی منم نمیدونستم چی جوابشو بدم به نظرتون در اینجور مواقع چی بگم!؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان سامیار مرسانا مامان سامیار مرسانا ۴ سالگی
سلام مامانا چن روزه حالم خیلی گرفته پسرم بیرون بازی میکرد یهو دیدم نیس با یه پسر بزرگتر رفته بودن تو خرابه ها گشتم پیدا کردم گفتم مامان اینجا چکار میکنی گفتم امپول بازی میکردیم گفتم چطور گفت با سنگ امپول زد پشتم گفتمش مگه نگفتم نباید شلوارتو جلو کسی دربیاری گفت بام بازی نمیکرد در خونه گفت بریم اونجا منم نرفتم بعد ک رفت گفت بیاو.... رفتم الان خیلی ناراحتم چن روزه شلوارشن تواتاقش درمیارع میگه دارم امپول میزنم منم گفتمش دکتر باید امپول بزنه اونم فقط سردستت اجازه هست هی میگه مامان الکیه چ‌کنم الان من کلا دیگ نذاشتم بره بیرون اونروزم شر خانواده شوهرم ک گوشیمو سوزوندن رفتم غافل شدم ده دقیقه از بچه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
امشب خیلی دلم شکست دخترم که سه سالشه رفته بود خونه مادربزرگش پیشه عمه هاش و پسر عموش که کوچیکه البته با باباش رفت و من و دختر سه ماهم ساعت پنج و نیم رفتیم و بعد دخترم از خواب بیدار شد منم رو مبل نشسته بودم ولی دخترم رفت پیش عمه و پسر عموش و دختر سه ماهم که بغل عمش بود و سمت من نیومد خیلی دلم شکست بقیه بهم خندیدن که دخترت اصلا محلت نمیده و وابسته تو نیست و بهت بها نداد و رفت پیش اونا
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان یکی یدونه ام👶❤ مامان یکی یدونه ام👶❤ ۳ سالگی
امروز ۷ صبح بیدار شدیم با پسر کارامون رو انجام دادیم صبحانه خوردیم شد ساعت ۹نیم تاکسی گرفتیم رفتیم خانه بازی ساعت ۱۰ نیم شد تا ۱۱نیم با پسر عمه اش اونجا بازی کردن بعدم ناهار بردیمشون بیرون ساعت ۱ رسیدیم خونه کلی باهم بازی کردن دعوا کردن😂 منم شروع کردم به منجوق دوختن ساعت ۴نیم پسرم خابید همچنان خابه هرکاری میکنه بیدار نمیشه میگه خابم میاد هنوز شامم درست نکردم خودمم شدیدددددد خابم میاد قهوه هم نداریم ک بخورم خابم بپره
راسی پول یک هفته منجوق دوزیم شد ۹۶۰تومن امروز ۷۰۰ شو گرفتم ک پسرمو بردم بیرون😍شماها شام چی درست کردین
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۳ سالگی
اینقدر عصبی ام که احتمال داره سکته کنم بخوابم بیدار نشم ، امروز پسرم ساعت ۱۲.۵ از خواب بیدار شد ، بعداز ظهر ساعت پنج و نیم رفتیم تو کوچه با بچه ها بازی کرد تا ساعت هفت ، بدو بدو ها ، بعد عمه اش با دخترش اومدن خونمون بازی کردن تا نزدیک ساعت ۹ ، گفتم دیگه ۱۲.۵ بیدار شده لااقل با این همه بازی یک و نیم میخوابه ، اقا تا الان نخوابید ، بخدا اینقدر حرص خوردم سر درد گرفتم ، خیلی بد خوابه ، میدونم باید زودتر بیدارش کنم اخه زودترم بیدار میشه ساعت نه شب میخوابه یک بیدار میشه تا صبح بیداره
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۴ سالگی
سلام مامانا پسرم ۳ سالشه الان حدود یک ماهه که بیشتر وقتا وسایل رو پرت میکنه. چه موقع عصبانیت چه برای جلب توجه و خنده . خسته شدم بخدا. بعضی وقتا خودمو بی اهمیت نشون میدم ولی بعضی وقتام نمیشه وقتی میره سراغ وسایلی ک میدونم اگه پرت شدن یا خودشون خراب میشن یا میزنن یه وسیله دیگه رو خراب میکنن دیگه مجبورم جلوشو بگیرم. واقعا موندم چکار کنم. نمیتونمم حتی خونه پدرم برم بااین رفتارش. خونمونم جایی نیست ک بشه تنهایی با بچه بیرون رفت. فقط با شوهرم میتونم برم بیرون یا اسنپ برای خانه بازی چیزی، اونم هرروز ک نمیشه رفت. اگه بچه شمام اینجوره بگید چکارکنم تروخدا
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی🍀⚘🤍 مامان فسقلی🍀⚘🤍 ۳ سالگی
به معنای واقعی از پسرم متنفرم خستم وااای تمام استخوان های بدنم تیر میکشه از دستش از حرفا های مردم از خودش از همه بدم میاد وااااای امان امان از گریه ها زور گویی هاش وااای دیشب تو خیابون خونه فاملیمون می‌رفتیم خونه خودمون پیاده بودیم این می‌گفت منو ول کن با بچه ها دنبالشون می‌دوم من نمیزاشتم گفتم ماشین می‌کنه بهت فقط جیش گریه بغل میکردم خودش مینداخت پایان انقد گریه کرد انقد خودشو میکشید منم با کفش پاشنه دار بودم عذیت میشدم زدم تو صورتش گفتم بس کن گریه نکن میگفتی ماشین میزنه بهت مادر شوهرم بهم میگه خدا بزنه تو سرت چرا می‌زنیش گفتم خدا بزنه تو سرتو و اون بمیرین راحت شم مغز خودم از دست شوهرم و مشکلاتشون داره میترکه پسرممم این طوری احمق هست هرکس میبینم باز میگه چرا رشد نمیکنه چرا اینطوریه تازه هم سه ساعته هرکاری میکنم نمی‌خوابه هرچی میبینن با صدای بلننندگریه می‌کنه یه بچه تا یه چیزی میگه جیغ گریه می‌کنه متنفرم از پسرم به قرآن بدم میاد انقد دعواش کردم فوش دادم چرا اینطوریه چیکار کنم بار هزارم هست میام گهواره میگم اینطوریه از وقتی دنیا اومده منو زجر میده تو خود الان 😭😭😭😭
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۴ سالگی
سلام مامانا شبتون بخیر
پسرم الان با باباش رفت بیرون خورده زمین پاش زخم شده کشیده شده به آسفالت
براش شستم با بتادین روغن زیتونم زدم ولی همش گریه میکنه میگه میسوزه
خونه رو گذاشته رو سرش 😩🤕
چی بزنم سوزشش بیفته ؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ویانا دیاکو مامان ویانا دیاکو ۳ سالگی
دیشب رفته بودیم خونه عمه شوهرم تا پسرمودید یهو خوابوندش زمین ک اونجاشو ببینه ختنه شده یانه منم سریع رفتم پسرمواززیردستش دراوردم گفتم این چ کاریه میخوای بدونی ختنه شده یانه از خودم بپرس چقد بهم زور داشت .چقدمتنفرم ازین حرکات مزخرف.ازین ادمای فضول.
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین ۳ سالگی
خانوما راهنمایی می‌خوام
من پسرم مرداد کامل مهد رفت بعد تو اون یک ماه رفت قاطی بچه ها شد ولی نمیزاشت من از جلو چشمش دور شم بعد شهریور تعطیل بود دیروز باز بردم مهد ولی نرفت بدون من مربیش ام مادرارو نمیزارع زیاد بشینن میگه بقیه بچه ها بهونه میگیرن چیکار کنم ب نظرتون؟
مهد دیگه ای ام نیست نزدیک خونمون راهی هست عادت کنه بدون من بمونع؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مبین مامان مبین ۳ سالگی
سلام پسرم سه سال و دوماهش دکتر براش اوزونیوم 20نوشته صبح یک کپسول بدم .کسی تجربه ای داره یک کپسول زیاد نیست
مامان آیهان مامان آیهان ۳ سالگی
صبح پسرم از خواب بیدار شد بردمش دستشویی جیش کنه بعد دیدم داره گریه می‌کنه میگم چی شده؟میگه جیشمو برگردون سرجاش😭
گفتم باشه یکم آب ریختم روی بوبولش گفتم بیا برگشت😐
چرا واقعاً ؟بعد گریه اش قطع شد رفت بیرون
مشاهده ۴ پاسخ دیگر