مامانا حرف بزنم یکم
من خیلی خستم از لحاظ روحی و جسمی واقعا این موضوع رو با بند بند وجودم حسش میکنم
هانا هفته دیگه دو ساله میشه و من هنوز نتونستم از شیر خودم بگیرمش هیچ جوره قبول نمیکنه ندم از طرفی خودمم توان ندارم ازش بگیرم
تو این دو سال خودم بودمو خودم شوهرم نه خانواده ام هیشکی کمک نبوده برام
شوهرم خیلی اذیت می‌کنه بحث می‌کنه باهام واقعا از طرف اونم اذیتم
چیکار کنم بنظرتون راحت بگیرم از شیر

دخترمن بی نهایت وابسته بود ۲۴ ساعته سینهام بیرون بود .عصبی میشدم انقدر میخورد .بعد اضافه وزن پیدا کرد دختر گفت میتونی ۱۸ ماهگی بگیریش من میدونستم نمیتونم یکدفعه بگیرم چون از دستم میرفت‌تدریجی گرفتم از ۱۵ ماهگیش شروع کردم.اول روزهارو کم کردم کم کردم تا بعد دو سه هفته کامل قطع کردم یکم بی قراری میکرد ولی من سرشو گرم میکردم شب فقط موقع خواب کامل میدادم بعد یکی دوماه که با روز نخوردن کنار اومد دیگه شب ندادم فقط شب اول خیلی گریه کرد میدونستم اگه شب گریه کنه دیگه فهمیده روز نباید بخوره.بغلش میکردم نازش میکردم.... یکی دوبار نیمه شب تو خواب سنگین دیدم داره بیدار نیشه دادمش بعد چندروز دیگه خودش بیدار نشد ۱۸ ماهگیش کامل کرفتم ولی همش میومد سرشو میذاشت رو سینم یا زیر سینم دراز میکشید ادای خوردن در میورد بهم میگفت جوجو دربیار .در میوردم یکم نازش میکرد من جلوشو نگرفتم الان که دیگه کلا یادش رفته .فقط یادت باشه چون شیر نمیخوره بشدت زود به زود تشنش میشه

بچه ها اولش خیلی اذیت میکنن وقتی از شیر گرفتنی باید حواسشو پرت کنی و هروقت بهانه گرفت ببری پارک بازی کنی و خوراکی مورد علاقشو بدی بایدانقدر خسته بشه ک شب بتونه بدون شیر بخوابه ما یزدانوباماشین می‌بردیم بیرون و پارک اومدنی خوابش می‌برد و اصلا بهانه نگرفت

آره دیگه بگیر مگه چقدر میخوای شیر بدی بخدا من افسردگی گرفته‌بودم‌ شب تا صبح شیر میدادم دخترم خودم زار زار گریه میکردم ک چرا نمیتونم از شیر بگیرم
آخر سر تو ۲۰ ماهگی گرفتم انقدر راحت شدم از اونموقع ک حد نداره
مایعات زیاد بده ک بدنش کم آب نشه
یکی دوهفته بعد از اینکه از شیر بگیری و مطمئن شه دیگه شیری در کار نیست شیر پاستوریزه هم میخوره

صبر زرد بخر از عطاری بزن ب سینت اگه تونست باز بخوره

منم از پستونک نگرفتمش
شیر رو درست حسابی نمیخوره فقط دو بار تو خواب میدم
اما بهداشت گفت دیگه شیشه ندم

عزیزم اگه منو می دیدی بچم چطور وصل بود به سینم اونوقت معنی وابستگی رو می فهمیدی،ینی امکان نداشت ۱ساعت شیر ندم کلا پستونکش بود هر ده دقیقه میومد ۲دقیقه مک میزد میرفت باز یه وور میزد میومد،هرجا میرفتم میگفتن واقعا چطور زندگی میکنی خسته نمیشی از شیر دادن،غذاهم لب نمیزد فقط سینه،دیگ داشتم روانی میشدم از شیر دادن بیزار بودم یه جوری بود ک شیر میدادم مضطرب میشدم و حالم بد ،۱سال و ۵ماه از سینه گرفتمش عالم و ادم گفتن زوده و گناه داره گفتم خودم صلاح خودمو بچمو بهتر میدونم،شیشه شیر گرفتم و باهاش اشناش کردم توش شیر پاستوریزه ریختم نمبخورد اب ریختم خورد،دیگ تا یه ماه پیش با شیشه شیر پاستوریزه میدادم ،یه ماهه شیشه رو ازش گرفتم و الاک با لیوان میدم،نگران نباش توخم میتونی سختیش فقط چند روز بدش خیلی راحت میشی

هامین هم شیرخشکی بود هم شیر خودم
شیر خودم سخت بود ولی با چسب برق از شیر گرفتمش

گلم دخترمنم خیلی،وابسته بود تقریبا یه ماه میشه گرفتمش اذیت میکرد اما چاره چیه

عزیزدلم اگه بچه شیرخشک هم میخوره الان از شیر خودت بگیر اگه نه بزار هواخنک بشه بعد چون حدانکرده اب بدن بچه کم نشه خیلی ویروس اسهال استفراغ زیاد شده