۸ پاسخ

بسلامتی عزیزم انشالله به موقع و سالم به دنیا میاد و بغل میگیریش😍😍

خداروشکر عزیزم

منم مثل شما بودم دقیقا تو ۲۷ هفته و دوروز خداروشکر به این جا رسیدیم❤️البته استراحت مطلق روحیه ام رو خیلی بد کرد الان دکترم اجازه داده پاشم شما هم استراحت نسبی شدین؟

خداروشکر انشالله این یک ماه هم ب سلامتی بگذرونی

دقیقا همینطوره عزیزم.
خوشحالم با تمام سختی ها به اینجا رسیدی
امروز منم وارد ماه نهم شدم با تمام سختی ها و احتمال زایمان زودرس.
انشالله همه صحیح و سالم نی نی هاشونو بغل بگیرن🩷

عزیزم به سلامتی خداروشکر فقط بچه رشدش دو هفته عقب بود نوشته بود تو سونو IuGrبرام مهمه اگه برات مقدوره بهم کمک کن جواب آین سوالمو بده

عزیزم انشالله به سلامتی به دنیا میاد منم الان تو حال قبلیه توام ٢روز پیش سرکلاژ شدم سرویکس یهو گفتن ٢۴/۵ و واژینال ١۶ خیلی ترسیدم استرس داشتم دکتر منم نمی‌خواست نوشت بیمارستان دیگه ولی اومدم انجام داد خداروشکر. عمل خوب پیش رفت انشالله تا آخر خوب پیش بره🙌🙌

عزیزم پساری گذاشتی یا فقط استراحت مطلق بودی .
منم با وجود سرکلاژ از داخل ۲ سانت برام داره باز میشه فردا تازه میرم ۲۵ هفته انقدر نگرانم . خداروشکر تا اخر رسوندی برای منم دعا کن😔

سوال های مرتبط

مامان نیکو مامان نیکو ۵ ماهگی
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا هفته سی‌وششم بارداری
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
ماه نهم هم رسید و بالاخره این هفته ها هم دیدم ....‌‌چه روزای سختی هیچوقت یادم نمیره روزی ک آرزو داشتم 30 هفته رو ببینم روزی ک ۲۵ هفته توی بیمارستان بستری شدم از یک لحظه خودم خبرم نداشتم اما میدونستم اگه بچم توی این هفته دنیا بیاد از دستش میدم و این برای من یعنی پایان تمام امیدها و آرزوهایی ک داشتم برای چندمین بار
یادم نمیره وقتی ک توی زایشگاه بستری بودم اشک هام دونه دونه بی مهابا میچکیدن ،پرستار پنجره رو بروی تختم رو باز کرد چشمم خورد ب آسمون و گفتم خدایا یعنی من تو آسمونت یه ستاره هم ندارم؟و خدا چه زیبا پاسخم رو داد
یا وقتی ۲۷ هفته توی بیمارستان ماما بهم گفت کیسه آبت پارست و بچه توی کانال زایمانه میخواستن ببرنم زایشگاه بلند با اشک و زاری گفتم خدایا مگه ب تو نسپرده بودمش؟ و چه زیبا معجزتو نشون دادی و تشخیص اشتباه از آب درومد. شایدم اونروزم کوپنی رو ک پیشت داشتم خرج کردم همون کوپن و معجزه ای ک بنده با التماس و عجز ب خدا میگه فقط همین یکبار و تو چه زیبا منو شنیدی .....
شایدم ۳۲ هفته وقتی دکترم با ترس نامه بستری رو نوشت و گفت سریع خودتو برسون بیمارستان معلوم نیست چقدر دیگه زایمان کنی و من باز ب لطف خدا روز های بیشتری رو سپری کردم .
الان حتی از یکساعت یا یکروز دیگه خودم خبرم ندارم اما میدونم ک خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست ،اصلا همینکه میدونم بچم توی این هفته ها قابلیت حیات بیرون از رحم رو داره خودش برام کافیه فقط میدونم دیدن این روزها ،لحظه ها و هفته ها واقعا شیرینه
خدایا شکرت