دخترم از صب تا الان خونه باباجونش بود بعد اونا چون میخواستن برن یه جایی آوردنش در خونه اینقدر جیییییییغ کشید که گلوش داشت پاره میشد هرکاری کردم آروم نشد آخرشم باباش اینقدر عصبانی شده بود که چشاش کاسه خون شد اومد وحشتناک بزنتش من نزاشتم .شوهرم شروع کرد تو در و دیوار مشت زدن .🥺خیلی دیگه خسته شدم از نساختن شوهر و بچه م .
خودمم قرص اعصاب میخورم .دخترمم خیلی لجباز و پرخاشگر شده .دیگه نمیدونم چیکار کنم

شوهرت باید قرص اعصاب بخوره نه تو

شوهرتم باید قرص اعصاب بخوره
بچه منم همینه دیگه

اوووف شوهر منم عصبی دو قطبیه کسافت

دقیقا همین اتفاق برای من‌افتاد باز همسرم صبورتره من اینقد گریه کردم داشتم سکته میکردم اینقد جیغ میزنه الکی و گریه میکنه واقعا نمیتونم تحملش کنم

شوهر من فقط رو جیغ زدناش حساسه خیلی جیغای بدی میزنه .جوری که من هر آن حس میکنم گلوش پاره میشه

شوهر منم زود با بچه قاطی میکنه ولی نمیزنه
فقط انقد بهش حرف میگه داد من درمیاد

پسر منم همینه هر جا پدر مادرم برن باهاشون میره اوایل شوهر منم اعصبانی میشد ولی دید چاره ای نیس ولش کرد شمام به شوهرت بگو سخت نگیر بزرگ بشه بهتر میشه

ما هم هر وقت میریم خونه مادرم اینقدر میمونیم تا خوابش بگیره، نمیاد اصلا. به نظرم وقتی انقدر دوستشون داره، وقتی میخوان برنوبیرون نبرش اونجا، وقتایی ببر که وقتشون ازاده.

منو شوهرم جفتمون سر بچه داد می زنیم شوهرم بیشتر بچه بیشفعاله روان ما رو ریخته بهم بنظرم شوهرت حق داره اونم آرامش می خواد

من واقعا معذرت میخوام رک صحبت میکنم بچه اسمش روشه اون قرص رو همسرت باید بخوره

خواهر بچه تو این سن همینه.خیلی از مامانا گله دارن

بخدا دختر منم همینطوره مارو ترکونده چ کنیم باید بسازیم باز خوبه لااقل دخترتون چندساعتی میره خونه باباتون دختر من جیغو داد که توهم باید باهام بیای وقتیم میخوایم برگردیم با گریه میارمش

منم اوایل دخترم اینطوری بود ولی با حرف زدن آرومش کردیم الان کارهای شوهرتون بچه رو عصبی تر میکنه بهش بگین بشینه با آرامش باهاش حرف بزنه اینطوری که نمیشه