خانما واقعا نمیدونم با مادرم چه رفتاری بکنم الان رسیدیم خونشون به پسرم میگه برو با بچه ها بازی کن میگم نه نره دیره هوا تاریک شده میگه به تو چه باید بره میگم یعنی چی من اختیار بچه خودمم ندارم میگه آره این کارارو کردی بچه پوست استخون شده بچه فلان کس و ببین چه هیکلی راه انداختن اما بچه تو پوست استخون شده من نمیدونم بیرون نذاشتن پسرم چه ربطی به پوست واستخون شدن پسرم ربط داره اصلا مامانم نمیذاره من با روش خودم بچمو تربیت کنم

مامان من حالا همش بچمو دعوا می‌کنه همش میگه بشین دست نزن داد نزن چند روزه نرفتم عصابم آروم تره

سر کوچه رفتن اصن شوخی نداشته،باش با کسی
الان طرف ما سه تا افغانی یه دختر ۶ ساله دزدیدن
تو یکی دیگه از منطقه هامون شنیدم خونه پیدا کردن توش پر افغانی بدون هویت بودن پر از سلاح و مواد

عزیزم اگه خیلی دخالت میکنه کمتر برو خونشون

ماااااااادراااااا عشقن عشق یعنی بعد از خدا از مادرا مهربونترم داریم.من همیشه میگم خدایا مادر اینه ببین تو کی هستی که گفتی اگه بنده گناهکار من میدونست که من چقد مشتاق بازگشتشون هستم از شدت شوق میمردند

تو اهمیت نده حرص نخور کار خودتو بکن

عزیز احترام بزرگترها واجبه ولی اینجوری بچه تون دو تربیته میشه ‌ و از اونا بیشتر حرف شنوی داره چون آزادش میزارن