۵ پاسخ

دخترم سوپ و آش دوست نداره . بنظرم فقط با تغذیه میشه کنترل کرد. دیگه نمی‌دونم چرا خوب خوب نمیشه. دیگه نمی‌دونم کل مردم ایران یبوستن خانوما بیشترشون یبوست بودن اونجا

رفتیم کربلا چون تغذیش بهم میخورد همش برنج بود میدونستم یبوست میشه براش شکر سرخ برده بودم اونو میدادم .روغن بادامم تموم شده باید بخرم. گلاب و آلو و لواشک میوه هم زیاد بده هر میوه ای خوبه. انگور هم خوبه.چوب دارچین بده بخوره

سلام نه دارو ندم باز یبوست میشه.موندم چه کنم

سلام گلم میگم کوچولوتون یبوستش کلا برطرف شد؟

ممنون گلم از راهنمایی و تجربه اتون

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۳ سالگی
بالاخره موفق شدم و آرتمیس رو به طور کامل از پوشک گرفتم 🤩
دو سال شش ماهگی اولین قدم برای از پوشک گرفتن رو برداشتم و فقط موفق شدم زمانی که جیش داشت بره دستشویی . یک ماه بعدم پوشک شب رو برداشتم . ولی چون دفعه اول به خاطر یبوست درد کشید دیگه هر وقت بهش گفتم بریم دستشویی پی پی کنیم میگفت نه درد داره . تا تولد ۳ سالگی که بازم بهش گفتم . و اونم میگفت مامان من بزرگ شدم ولی تو پوشکم پی پی میکنم🤣
اوایل هفته پیش گفت پی پی دارم گفتم بریم دستشویی . مامان خیلی ناراحته و کلی حرف زدم . اونم رفت خودش پوشک اورد و گفت نه 🤣
ولی در اخر با ناراحتی رفت سمت دستشویی و یه یک ربعی نشستیم . در اخر چون یبوست نبود پیپی کرد و الان راحت شدیم . هر روز میره دستشویی میگه مامان من دیگه بزرگ شدم تو پوشکم پی پی نمیکنم 😎
در کل خیلی برای حرف دیگران خودتون و بچتون رو اذیت نکنید . اگه برگردم عقب اون سه روزی که خیدی بهش فشار اوردم برای پی پی کردن تو دستشویی رو انجام نمیدم . چون فقط ترسش بیشتر شد و هیچ فایده ای نداشت جز زجر خودم و دخترم🤕 الان که سه سالش شد به راحتی رفت و پی پی کرد 😍
مامان نینی کوچولو مامان نینی کوچولو ۳ سالگی
سلام مامانا گل من میخام تجربه از پوشک گرفتن رو بهتون بگم اول از حدود ۳سال و نیمه شروع کردم و آهنگا و کارتون و کتاب مربوط بهش رو نشونش دادم و تقریبا خوب پیش رفت و جیش رو کنترل میکرد و بهم میگفت ولی یه مشکل که داشتم به خاطر یبوست و ترسی که از پی پی گرفته بود موقع پی پی میگفت پوشکم کن تا دیگه شروع کرد گفت موقع جیش هم پوشکم کن بچه ها خیلی باهاشون و از فرصت استفاده میکنن منم فهمیدم کارم اشتباس و بهش توضیح دادم گفتم بزرگ شدی همه آدما میرن دسشویی و البته بگم که خیلی توی این راه اذیت شدم گریه ها و همکاری نکردند یه ماه ول کردم و گفتم بزارم تا ۳سالش بشه و بعدش شروع کردم یه روز که خیلی پی پی داشت گفت پوشکم کن منم جلد خالی پوشک رو بهش نشون دادم گفتم عمو مغازه دار دیگه به بابا پوشک نمیده میگه پرت بزرگ شده و باید بره دسشویی نداریم اون روز خیلی گریه کرد حدود یک ساعت پشت در دسشویی منتظرش موندم با هزار ترفند و جایزه و تشویق و بازی و ناگفته نماند عصبانی هم شدم ولی باید صبور باشی و تحمل کردم تا بالخره پی پی کرد خیلی خوشحال شدم یه مادر حتی بابت ببخشید پی پی بچش هم خوشحال میشه😆😆از اون روز یه رو خوب بود یه روز دوباره میخواست نصیحت کنی تا بالخره الان حدود ۳هفتس ترسش ریخته و خودش میاد میگه مامان پی پی دارم و میره دسشویی و منم تشویقش میکنم توی این راه اذیت شدن داره خستگی داره کثیفی خونه داره ولی تحمل کنیم و درمقابل گریه کردنشون نباید کم بیاریم گفتم تجربه مو بهتون بگم شاید بتونم کمکی کرده باشم.