مامانا نیاز به کمکتون دارم ❤️❤️❤️❤️
من دخترم یبوست شدید داره یعنی مشکلش ترسه میترسه خودشو همش نگه میداره شده یک هفته ده روز خودشو نگه میداره با حرف با قصه با جایزه با دعوا باهرچیزی که بگید این اصلاااااااا گوش نمیده
هزارتا دکترم بردم انگار نه انگار وهعی دارو دادن
و تنها دارویی که روش تاثیر داره پیدرولاکس که اونم به هیچ عنوان نمیخوره نه ابمیوه نه شیر نه آب هیچیییییی تو همه چی امتحان کردم انگار حالت لزجی داره میفهمه چون خیلی حساسه 😩😩😩😩
الانم که تابستونه هردقه بستمش به الو هلو اینا ولی انگار نه انگار😩😩😩
حالت دفع بهش دست میده میاد سریع میخوابه یا میشینه مدفوعش نیاد ‌اگرم بخواد بکنه تو پوشک به هزار بلا جیغ گریه داد نگهش میدارم دسشویی کنه 😫😫
اینم بگم دوساله از پوشک گرفتم خودش نخواست پوشکش کنم
توروخدا اگه راه حلی دارید جلو پام بزارید دوس دارم یه دارویی بخوره به اسهال بیوفته نتونه خودشو کنترل کنه 🥲🥲🥲🥲
خسته شدم از دستش

۱۴ پاسخ

عزیزجان براش شربت لاکتولوز بخر هر۸ساعت۵سیسی

پیدرولاکس رو توی آب پرتقال هم بریزی میفهمه؟ حالت لزجی نداره که.. تو آب پرتقال یا مثلا یه چیزی که معلوم نیست بریز بعد از صافی رد کن که اون ته نشین هاش معلوم نباشه

دلش درد نمیگیره اینجوری که خیلی بد هست.براش برچسب بخر یا رنگ انگشتی بگو هر وقت خواستی پی پی کنی میتونی رو دیوار دستشویی نقاشی بکشی

دخترمن دوبار اینحوری شد مریض بود تب داشت خودشو نگه میداشت خسته شده بودم درگیرش بودم چندروز اخر بردمش دستشویی نشستیم چندساعت اب باز بود ابگرم گفت خسته شدم بریم بیرون گفتم‌نه امروز روز دستشویی هرکی پی پی کنه جایزه پشت دره
فک کن چهارساعت طول کشید انقد حالت دفع داشت خلیم خودشو سفت میکرد نمینشست ک جیشش نیاد سرپابود خسته شد کلی هم خندیدیم نشست سریع دفع کرد گریه کرد ارومش کرد حتی با دستم کمکش کردم دیگ تموم هیچوقت اینکارو نکرد چون خیلی زجر کشید

کمپوت گلابی بده درجا راه میندازه

شربت انجیربهش بده هم خوش مزس هم اسهال میشه نمیتونه کاری کنه ..من آراد یه باریبوست گرفت گفتم اگه دستشویی نری پی پی ازدهنت میادبیرون الکی خودمو زدم حالت تهوع مثلاچقدربده واینا بعدش اوکی شد ..اب انجیرم عالیه

به نظرم زودتر ببرش پیش مشهور یا روانشناس کودک. مشکلش ذهنیه به نظرم تا جسمی. وقتی نوزاد بود خودت یا کسی که عوضش می‌کردین، موقعی پی‌پی کردن حرفای بد نزده بهش؟ اه و پیف نکرده؟! اینا واقعا رو روان بچه اثر می‌ذاره!

برو دکتر طبع سنتی خواهر زاده من رفت خوب شد .

بهش سوپ جو بده

براش شیاف بزار

نون سبوس‌دار بده بخوره همیشه

نی نی لاکس بده براش صندلی قصری اینا بخر ببین تو اون میرهشاید خوشش بیاد شایدم زخم هس ک نمیخاد به چک کن

من به بچم میگم پی پی باید بره خونشون و نشونش میدم که کجا مدفوع کنه بعد هم آب رو میدم به خودش میگم باهاش خداحافظی کن تا بره دیگه نمیترسه

چند سالگی از پوشک گرفتی گلم

سوال های مرتبط

مامان داریوش مامان داریوش ۴ سالگی
مامانا تروخدا یه راه حل بهم بدید دیگه از دست پسرم دارم دیوونه میشم باور کنید اغراق نمیکنم اینقدر لذیت میکنه که روانی شدم هرجا میرییم همه از دستش فرارین ایتقرر که بی دلیل بقیه رو میزنه هرچی میگیرمش میگم پیشم بمون نمیتونه ینی یک کار فقط یک کارررر اگا بکید به حرفم گوش میده نمیده .
هرچی ازش میخوام میگه نه میگم پاشو میگه نه میگم بشین میگه نه .
اصلا هرچی میگم کار خودشو میکنه بخدا دارم دق میکمم از دستش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یکسره میره جای دختر داییش که سه سالشه صدای سگ درمیاره اون میترسه جیغ میکشه همش میگن بچتو جمع کن هرچی میگم پسرم نکن نمیفهمه
یا میره جای پسرداییش ۱۱ سالشه کخ میریزه اونم هلش میده بخدا از دستش دارم میمیرم.
همیشه خودشو مالک میدونه نه وسیله حودشو به کسی میده نه وسیله کسی که مال خودصه رو بهش میده میگه مال منه. 😭😭😭😭😭
اون روز چودر کیک گرفتم جعبص دستش بود گفتم مامان جام بازش نکن باز کرد گفتم پسرم برو بزارم رو اپن تا درست کنم دیدم اون بسته داخلشم باز کرد همرو ریخت رو فرش دیگه موندم چیکار کنم.
مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
ای خدا این چند روز دیگه دارم روانی میشم دلم کباب برا دخترم چند روز خونه مادرشوهر م بودیم اونجا یبوست گرفت دوشب با جیغ زیاد گریه کرد یه ده دقیقه صداش کل خونه پیچید عموش اینا هم بودن دیدید همه هم متخصص میشن و راه حل میدن گذشت دخترم ترسیده بود عصر نگه داشته بود پی پیشو گریه می کرد دیگه به زور بردم بعد کلی گریه دفع شد موقع شام ساعت نه دیدم خوابید باباش هم اصلا انگار نه انگار تو فاز خودش رفتم بچه بیدار کردم گریه میکرد که نمی خورم خیلیگرسنه بودا بعد بیدار شد همش جیغ داد دیگه من رد دادم به بچه چهار ساله کلی حرف زد طفلی اولین بار بود منو اونجوری دید هنگ کرده بود من اصلا سر ریخت پاش شلوغیو... دعواش نمی کنم ولی این چند روز مریض شدم از دستش بهش گفتم مادرت نیستم و دوستت ندارم محکم گرفتمش تکونش دادم گفتم چرا حرصم میدی گفتم حرصم بدی این جوری دیوانه میشما بعد فرار کرد پیشباباش به خدا تا حالا اینقدر دعواش نکرده بودم نمی دونم چی سرم اومد سر دستشویی نرفتن بیشتر دیوونم کرد بعد میوه میدم نمی خوره پی پی اش سفت میشه نمی فهمه که خیلی بد غذاس دلم خیلی سوخت بغلش کردم آوردم اتاقش بازی کردم یکم بعد غذا خورده خوابیده خودمم چند تا محکم زدم چون زده بودم رو پای دخترم گفتم خودمم بزنم که دیگه از این غلطا نکنم دفعه دیگه برام دعا کنید صبورتر باشم