مامانا سلام امیدوارم حالتون خوب خوب باشه
امروز ی داستانی پیش امد و حس کردم واقعا بی جرئت و بی زبونم لطفا لطفا بگین اگه شما بودین چجوری ج میدادین
دیشب حال بچم یهوو بد شد ما دکتر نزدیک خونمون بردیم چیزی نفهمید و زنگ زدیم بیمارستان گفتن متخصص اطفال تا ساعت 7صبح هستش بیارین مام رفتیم مسیرمونم دور بود اونجا رسیدیم زنه پشت میز خواب بود با معذرت خواهی و اینا بیدارش کردم پرسیدم متخصص اطفال هستش میگه اره و مشخصات ثبت کرد من تعجب کردم گفتم پرونده داره اینجا و مشخصات برا چ میپرسید باز حرفی نزد بعد بهم گفت نامه بستریش کجاس میگم بستری چه ما میخوایم ویزیت بشه حالش بده
باز میگه دارین اذیتم میکنین مگه برا بستری نیاوردین؟ میگم نه ما زنگ زدیم پرسیدیم اگه دکتر هس بیاریم باز میگه نه زنگ نزدین کی زنگ زدین
بعد برگشت گفت بچت حالش بده چرا اینجا امدی برو بیمارستان کودکان برو اورژانس و من بچم تو بغلم داشت هلاک میشد از گریه و از ی طرف دکتری نبود رفتم حراست گفتم داستان اینه بعد اونا امدن فقط گفت داستان نشه و داشتن نصیحتم میکردن ک اینجا کاری نمیشه کرد نباید از اول میاوردی میدونی امروز جمعس ما پزشک نداریم خب میگم لامصب منم نمیاوردم زنج زدم پرسیدم گفتین پزشک دارین براهمون امدم باز حرف خودشونو میزدن
بگین جای من بودین چکار میکردین؟ شاید یکی دیگه اگه این تاپیکو میزد میگفتم جرش میدادم ولی تو اون لحظه فقط درمونده بودم 😭💔

شلوار حراستی و منشی رو‌برعکس میکردم میپوشوندم به هم دیگه

من بودم اولین حرفم این بود خانم کاش دیشب به فک امشبت بودی میخوابیدی که الان تو عالم خواب ملت اسیر نکنی به حراستم میگفتم اتفاقا دنبال شرم تا حراستی ومنشی مثل شما هست بهتره دره این بیمارستان پلمپ شه

هیچی شلوارشونو ب سرشون پاپیون میکردم😒

بنظرم میتونی شکایت کنی

واقعاشرایط سختی بودمن بودم کنترل خودمواردست میدادم همه چی بارشون میکردم حالابچت چطوره