بچه ها خواهر شوهرم و دخترش خیلی خیلی زیاد روی وسایلشون حساس هستن یعنی در این حد که نمیزارن انگشت دختر من به کیف یا گوشی یا حتی شالشون بخوره. خیلی اعصابم خورد میشه. نمیتونم دم به دقیقه به بچه بگم دست نزن. بعد اینام مثلا یه جا نمیزارن وسایلشون رو که بچه نبینه و دلش میخواد دست بزنه.
خیلی رو مخ من هستن. دیروز از صبح دختر خواهر شوهرم ۱۶ سالشه اومده بود خونمون شاید باورتون نشه اما این کیفش رو اینقدر با خودش اینور اونور میبرد که نکنه دختر من دستش بخوره به این کیف. در صورتی که دخترم اصلا شیطون نیست بگی مثلا داخل کیف باز. کنه یا چیزی. کنجکاو بود اگه یبار دست میزد دیگه خیالش راحت میشد و کلا بیخیال میشد.
در این مواقع من چطور رفتار کنم؟ نمیتونه دم به دقیقه به بچه بگم نکن و نمیتونم هم دائم حواسش رو از اون وسایل پرت کنم. 😢
خواهرم میگه تو اینجور به بچه بگی اعصابش بهم می ریزه بزار هرکس براش وسایلش مهمه که بچه دست نزنه خودش مراقب وسایلش باشه.

۶ پاسخ

حق با خواهزتونه عزیزم

از در میان تو بهشون بگو لطفا کیف و وسایلتون رو بذارید فلان جا ( جایی که از پیش درنظر داری و تو دید دخترت نیست) که بچه نبینه دست نزنه

خواهرت درست میگه اونا مواظب وسالیشون باشن بچه کوچیک چه میفهمه اخع

درست میگه خواهرتون عزیزم

مشکل خودشونه اگه انقد وسواسن خونه کسی ک بچه کوچیک داره نرن یا وسایلشون رو یه جایی بزارن دور از دید رس بچت اخه بچه 11 ماهه ک نکن اینا زیاد نمیدونه عجبا

به نظرم تو اصلا به بچت نگو دست نزن،نکن،اگر براشون مهم خودشون در به در دنبال وسایلاشون باشن،بعدا هم گفتن چرا به بچت هیچی نمیگی؟بگو چون این بچه هنوز چیزی متوجه نمیشه که با روح و روانش بازی کنم،شما میتونید وسایلاتون و بزارید جایی که بچم نبینه

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱۲ ماهگی
مامانا میشه بهم مشاوره بدید
ما یکی از خانواده های نزدیک همسرم دوتا بچه دارند یکی دختر و یکی پسر که هفت و سه و نیم ساله هستن. تقریبا هفته ای یکبار همدیگه رو میبینیم. بعد بچه های در برخورد با محمد مهدی یه جور خاص تر از بقیه بچه ها رفتار میکنند مثلا همش میان توی صورتش که من میترسم ناقل باشند و مریض بشه یا میان در فاصله کم مثلا برای اینکه خوشحالش کنند صداهای بلند در میارن و همهمه میکنند. یا حتی گاهی انگشت میکنند توی دهنش🤦 چون محمد مهدی به خاطر دندونش انگشت خودشو دائم توی دهنش میکنه اینا هم فکر میکنند این کار درسته!
من خیلی عصبی میشم اما نمیخوام چیزی بگم که خانواده ها ناراحت بشند و متاسفانه بچه ها هم به تذکر اصلا گوش نمیدن نمیدونم چکار کنم
باورتون نمیشه وقتی میخوایم بریم مهمونی که اونا هستن اعصابم بهم میریزه و استرس میگیرم 🥲 میترسم دست خودم نباشه و یهو حرفی بزنم که دلخوری پیش بیاد.
همسرم میگه چرا نگرانی بچه باید با بچه معاشرت کنه ولی از نظر من این دوتا بچه خیلی خاص تر رفتار میکنن! بعد جالبه یه خواهر جدیدا بهشون اضافه شده که زیاد سمت اون نمیرن ولی ول کن محمد مهدی نیستن
مامان هانا مامان هانا ۱۱ ماهگی
سلام مامانا شب خوش خسته نباشید حسابی
سوال دارم از مامانایی که بچه ها رو یا مهد میذارید یا پرستار دارید...اینکه اصول تربیت بچمون تو اون تایمی که خودمون سرکاریم بهم بریزه مثلا پرستار یا مربی مهد سر بچه داد بزنه یا همش بکن نکن و دست نزن و بشین و کلا این مدلی باشه براتون قابل هضم بود؟ یا مثلا در مورد غذا خوردن حوصله به خرج ندن نظافت بچه رو سرسری بگذرن ازش...کلا بیشتر مسائل ذهنی چیزایی که رو اعتماد بنفس بچه تاثیر مستقیم میذاره اینا رو چطور برای خودتون حل کردید؟ واقعا با آستانه فروپاشی روانی رسیدم نمیتونم کنار بیام جز خودم کس دیگه بالا سر بچم بمونه و امر و نهی بیخود کنه یا مثلا داد و بیداد و....
پ.ن: اینم بگم واسه اون دسته از مامانا که میگن خب نرو سرکار و خودت بمون پیش بچه کارم دولتیه واسش زحمت زیاد کشیدم ۱۳ سال پیش با یه آزمون خیلی خیل سخت بدون هیچ سهمیه ای استخدام شدم رسمی ام الان و نمیتونم رهاش کنم...
مادر شاغل بودن انگار هرروز میمیری اما زنده ای و محکوم به ادامه...