خانما دیگه خسته شدم واقعا..ما طبقه ی بالای مادر شوهرم میشینیم از وقتی بچه اومده من دیگه روزگار ندارم..مادرشوهرم کله ی صبح که پامیشه میاد خونه ی ما تا ظهر.ظهر میره ناهارش از گلوش پایین نرفته دوباره برمیگرده تا خود شب.دیگه خسته شدم واقعا از این همه مزاحمت.تو خونم اصلا راحت نیستم. نمیدونم چیکار کنم😭😭😭😭😭

حالا وقتی میاد کمک هم میکنه یا فقط فضولی و دخالت؟ بذار بچه رو نگه داره تو برو یه ساعت استراحت کن و بخواب یا کارهای شخصیتو انجام بده

سعی کن وقتی میاد همش استراحت کنی و بخوابی، اینجوری زورش میگیره دیگه نمیاد

فکر کنم میگن سوره کوثر رو ۹بار بخونی به طرف اون ادم فوت کنی ازت دور میشه. بازم تونت نگاه کن عزیزم

اینسری اومدبهش بگوکیفت کو اگ گفت کیف واس چی بگومدرسه مگه نمیای انقدرسروقت وتایم میای

درکت میکنم مادر شوهر منم اینجوریه زیاد بهش رو نده

منم همین مشکل و دارم دقیقا ولی وقتی میاد اصلا تحویلش نمیگیرم خیلی سنگین برخورد میکنم ک متوجه بشه بعدم شوهرم بهش گفته چرا نیومدی امروز بالا بهش گفته رو نمی بینم ک بیام اینجوری میفهمه ک جریم خودشو حفظ کنه

خوبه که بده بچه تو نگه داره استراحت کن

باشوهرت صحبت کن نمیشه اینجوری که

پناه بر خدا از دست قوم شوهر

حداقل یوقتایی بگوخسته بودم وبخواب بازنکن سخته واقعا

تحویلش نگیر یه چند بار جوری که بفهمه دیگه خسته شدی

وای چقدر بد ادم مستقل باشه خیلی خوبه من مادرشوهرم خونه داره ما ترفتیم جدا زندگی میکنیم

خدا قوت مادر نمونه به همسرت بگو از اونجا بلن شو نمیدونم چرا عروسا میرن بالای مادرشوهرش میشینن 🤔

منم این مشکل رو دارم فقط بنده خدا میگه همش بیاین اونجا
من از خدامه بیان بالا خونمون
کلا من فقط شب تا صبح تو خونم🫠💔

آقاتون چیزی نمیگه؟

ب همسرت بگو

وای خیلی سخته...
درو باز نکن صبحا
بعدا بگو خواب بودم

ای باباعجب چیکارکنیم ازدستشون